.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

داستان چهارم

                                                اثبات عشق

پس از کلی دردسر با دختر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم.سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می کردیم…می دونستیم بچه دار نمی شیم…ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی ازماست…اولاش نمی خواستیم بدونیم…با خودمون می گفتیم…عشقمون واسه یه زندگی رویایی کافیه…بچه می خوایم چی کار؟…در واقع خودمونو گول می زدیم…هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بودیم…تا اینکه یه روز مریم نشست رو به رومو گفت…اگه مشکل از من باشه …تو چی کار می کنی؟…فکر نکردم تا شک کنه که دوسش ندارم…خیلی سریع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر تو رو همه چی خط سیاه بکشم… مریم که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد…گفتم:تو چی؟ گفت:من؟گفتم:آره…اگه مشکل از من باشه…تو چی کار می کنی؟برگشت…زل زد به چشام…گفت:تو به عشق من شک داری؟…فرصت جواب ندادوگفت:من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم…با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون هنوزم منو دوس داره…گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه…گفت:موافقم…فردا می ریم…و رفتیم…نمی دونم چرا اما دلم مث سیر و سرکه می جوشید…اگه واقعا عیب از من بود چی؟…سرخودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم…طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه…هم من هم اون…هر دو آزمایش دادیم…بهمون گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره…یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید…اضطرابو می شد خیلی اسون تو چهره هردومون دید…با این حال به همدیگه اطمینان می دادیم که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس…بالاخره اون روز رسید… مریم اون روز سرکار بود و من خودم باید جواب ازمایشو می گرفتم…دستام مث بید می لرزید…داخل ازمایشگاه شدم… مریم که اومد خسته بود…اما کنجکاو…ازم پرسید جوابو گرفتی؟ که منم زدم زیر گریه…فهمید که مشکل از منه…اما نمی دونم که تغییر چهره اش ازناراحتی بود…یا ازخوشحالی…روزا می گذشتن و مریم روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر میشد…تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود…بهش گفتم: مریم …توچته؟چرا این جوری می کنی…؟اونم عقده شو خالی کرد گفت:من بچه دوس دارم محسن…مگه گناهم چیه؟…من نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم…دهنم خشک شده بود…چشام پراشک…گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو دوس داری…گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی…پس چی شد؟گفت:آره گفتم…اما اشتباه کردم…الان می بینم نمی تونم…نمی کشم…نخواستم بحثو ادامه بدم…پی یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنم…واتاقو انتخاب کردم…من و مریم دیگه با هم حرفی نزدیم…تا اینکه مریم احضاریه اورد برام و گفت می خوام طلاقت بدم …بنابراین از فردا تو واسه خودت…منم واسه خودم…دلم شکست…نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش کرده بودم…حالا به همه چی پا زده…دیگه طاقت نیاوردم از خونه زدم بیرون…برگه جواب ازمایش هنوز توی جیب شلوارم بود…درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم…احضاریه رو برداشتم و از خونه زدم بیرون…

توی نامه نوشت بودم: مریم جان…سلام…امیدوارم پای حرفت واساده باشی و طلاق بگیری…چون اگه این کارو نکنی خودم ازت جدا می شم…می دونی که می تونم…دادگاه این حقو به من می ده که از زنی که بچه دار نمیشه به راحتی جدا شم…وقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه…باور کن اون قدر برام بی اهمیت بود که حاضربودم برگه رو همون جاپاره کنم…اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه…توی دادگاه منتظرتم…امضا…محسن 

 شرمنده که یکم طولانی شد.

یا علی

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:52 ق.ظ

واقعا جالب بود.امیدوارم که این داستانا حالا حالا ها ادامه پیدا کنه.

سلام
ممنون.امیدوارم با لطف شما بازدید کنندگان همچنان ادامه بدم البته اگه داستان خوبی هم داشتین بگین تا روی صفحه از قول خودتون بذارم.
یا علی

[ بدون نام ] دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:55 ق.ظ

عشق را پرسیدم از دیوانه
گت مردی باید و مردانه
گفتمش یک جرعه پس باشد تو را
گفت خمی باید و خمخانه

عشق را پرسیدم از مجنون
چیست دل را میکند افسون؟
گفت بنویسش به خط خون
عشق ح و سین و یاو نون

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:37 ق.ظ

سلام
لابد مثل داستان های دیروز که فرستادیم....
چقدر خوب توی وب گذاشتید.شرمنده شدیم.

خواهش میکنم.قابلی نداشت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد