سلام مولا
سلام سرورم
سلام عزیزم
سلام معشوقم
امشب شب عشق بازیه
امشب شب بده بستونیه
امشب شب منه، آره مال خودمه
من هیچ وقت نویسنده خوبی نبودم ، اما با زبان دلم مینویسم.
مهدی جان ، پدرم ، مهربانم، کادوی تولد من به تو ( توبه ) در این شب عزیز است.
استغاثه به تو است، تمنا و خواهش من است، التماست می کنم ، هدیه من قبول کن.
زشت است کادوی کسی و پس بدین ، زشت است کسی رو تولدتون راه ندین.
من اومدم ، با دلی پر از امید، با قلبی شرمسار از گناه
اومدم که دیگه بر نگردم، اومدم که نوکریتون کنم، اومدم که آدمم کنین، اومدم که با شما
عشق بازی کنم.
آره عشق بازی
اللهم عجل لولیک الفرج
الو…خونه خدا؟
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
پس چرا کسی جواب نمیده؟
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم …
هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟
فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی: نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما…
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:
خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا…
چرا ؟ این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟ آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟
نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟
مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .
مگه ما باهم دوست نیستیم؟
پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟
خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟
مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد…
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:
آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه…کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند .دنیا برای تو کوچک است …
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی…
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت….
بگذارید تا می توانم بازی کنم
که فردا با من بازی خواهد کرد.
بگذارید بچه بمانم...
با سلام
سازمان حمایت از اسامی مستعار اعلام همایش به صورت حضور آزاد میکند.
از تمامی افراد دارای اسم مستعار و همچنین غیر اسم مستعار دعوت میشه در این همایش که بعد از امتحان برنامه نویسی به صورت پراکنده برگزار میشه شرکت کنند.
موضوع:صحبت در مورد هویت من
این اسمی که در بالا میبینید اسم مستعار منه که از این به بعد ازش استفاده میکنم.
نتیجه همایش:میزان ظرفیت افراد
با تشکر اتحادیه حمایت از اسامی مستعاره بووووق
محمدزاده:
سلام آقا یا خانم محترم این کار شما توهین به دیگران تلقی میشه نمیدونم کدوم از بچه ها این نظر رو تایید کرده ولی از شما میخوام که این کار رو دیگر انجام ندهید و نام مستعار دیگه ای واسه خودتون انتخاب کنید
ممنون
آفرین من شرکت میکنم
راستی کسی پروژه ی برنامه نویسی رو انجام داده؟ واینکه امتیاز حساب میشه یا بخشی از نمره ی امتحانه؟
محمدزاده:
پروژه نوعی امتیاز محسوب میشه من که انجان ندادم ولی بعضی از بچه ها انجام دادن
خیلی بی مزه اید. شاید نخان اسماشونو بگن.
اقای محمدزاده از دوستای خودتون این نظرو ثبت کردنا.
یعنی میخوام بگم اون کسی که این نظرو ثبت کرده میدونه کی این نظرو داده و البته شایدم خودشون بوده باشن.
همیشه آدمایی هستن که میخوان جلب توجه کنند شایدم این یه راهش ولی این جوروقتا نباید جدی گرفت چون ارزش نداره شما جدی نگیرید راستی خداروشکر که فقط امتیازه البته من ٣تاشو حل کردم نمیدونم استاد بهم نمره میده یانه به هرحال ممنون
سلام
بابت نظر بالایی که داده بودم باید بگم که من فقط خواستم یکم با دوستام شوخی کنم.
اگه از اینکه از اسمای مستعارتون استفاده کردم شرمندم.
امیدوارم ببخشید.
به پای همه نزارین
آقای محمد زاده لطفا تایید کنید
سلام بر وبچه های کاشانی
خیلی خوشحالم از اینکه با شما آشنا شدم
پایدار و موفق باشید
درپناه خدا