دل من می گیرد... که چرا مهربانی گم شده است
که چرا عاطفه ها کم شده است؟
همه اندرپی رسوایی هم
همه در تیررس ابلیسند
دل من می گیرد
که چرا هیچ دلی نیست که بی رنگ و ریا دل بندد
که در این بهبهه بی مهری
دل به دریا زند و از دیار تزویر
یک شبه بار و بنه بربندد
من به خود می خندم
چون نمی دانستم
معنی هر سخن نرم و فریبنده و پر همهمه را
معنی دلبری و دل بردن
معنی عشق به سرگشتگی و دل مردن
معنی زیبایی.....
در پس پرده سردی و سکوت
معنی فهمیدن یک عشق دروغ!
و چقدر هم تلخ است
پس از آنگم شدن در ورطه تنهایی و معنای سقوط!

قربون داداشی گلم که شعراش واقعا عالیه
خیلی قشنگ بود.ممنون
راستی داداش خیلی گلی.
اون چشماته که قشنگ میبنه داداش گلم.
مر30
نبینم خسته باشی
تو کجایی سهراب؟ اب را گل کردند.چشم ها را بستند و چه با دل کردند... صبر کن ای سهراب... قایقت جا دارد؟؟ من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم.
جالب بود مرسی از جمله ی زیباتون