.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

بدون شرح

هوا گرفته بود

 باران میبارید

 کودکی آهسته گفت: خدایا گریه نکن درست میشه...

نظرات 2 + ارسال نظر
شاید...شاید...شاید...شاید.......... جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ق.ظ

آنقدر به انسانهای روی زمین بی اعتماد شده ام
که میترسم وقتی از خوشحالی به هوا می پرم،
زمین را از زیر پاهایم بکشند..
----------------------------------------------------------------
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد| نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد | راهی نروم که بیراه باشد | خطی ننویسم که آزار دهد کسی را…


یادم باشد که روز و روزگار خوش است! | همه چیزروبه راه و بر وفق مراد است و خوب | تنها دل ما دل نیست…

نه تو می مانی نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی ان لحظه ی شادی که گذشت

غصه هم خواهد رفت

ان چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریانند

به تن لحظه ی خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز.

من یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ

بچه های حالا چقدر ساده هستن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد