فرقی نمی کند...
گودال آب کوچکی باشی یا دریای بی کران...
زلال که باشی ، آسمان در تو پیداست
احساساتم نه خوبند و نه بد اما به خاطر اینکه مال من هستند اهمیت دارند.
گاهی باید قبل از برطرف شدن نقصهای خودمان، نقصهایمان را بپذیریم.
از آهسته رشد کردن نترس، از هنوز راکد ماندن بترس.
سایر افراد را آن طور که هستند میپذیرم. اکنون خشم کمتری دارم.
تدریجا یاد گرفتم «کاشکی»های من تحقق نخواهد یافت. اما همچنین یاد گرفتم حتی اگر آنها تحقق پیدا نکنند میتوانم شاد باشم.
نمیتوانید با خرد کردن مرمر با چکش، مجسمه درست کنید، نمیتوانید به زور بازو ذهن یا روح آدمی را تغییر دهید.
این قدر درگیر زخمهای کهنه نشو تا رشد تازه را فراموش کنی.
باید زندگیهایمان را تغییر دهیم تا قلبمان تغییر کند زیرا ممکن نیست به یک روش زندگی کنیم و به صورت دیگری دعا کنیم.
سخاوت در زیاد دادن نیست، در به موقع دادن است.
چه بسا اشخاصى که تنها با صداى کلنگ گورکن، از خواب بیدار مىشوند.
بالاترین شکل دانایی، آگاهی است.
هنگامی که به پیشرفت شخصیام توجه میکنم، مشکلاتی که هیچ تسلطی بر آنها ندارم برطرف میشوند.
نمیتوانیم بگوییم که در ترکیب پیچیده زندگی چه چیزی برایمان روی میدهد. اما میتوانیم تصمیم بگیریم چه چیزی در درونمان روی میدهد، چگونه از آن استفاده کنیم، با آن چه کار کنیم و آن و این اصل شناخت است.
انسانها با تغییر نگرشهای درونی ذهنشان میتوانند جنبههای بیرونی زندگیشان را تغییر دهند.
هرگاه خداوند به شما موهبتی میدهد آن را با دست تشکر بپذیرید.
خودتان را پیدا نمیکنید تا اینکه با واقعیت مواجه شوید.
کشف اینکه تنها بودن چقدر میتواند عدم تنهایی و دلتنگی باشد چه شگفتی دوستداشتنی است.
اگر کسی بخواهد خودش را بشناسد خانه مجللی دارد که با ارزش و اعتبار روزهای زندگیاش میتواند در آن خانه سکنی گزیند.
اگر دوست داشته شوید، عشق میورزید و دوستداشتنی میشوید.