در سکوت شب من ستاره ای نیست
در سکوت من دیگر امیدی نیست
در سکوت من غمی نهفته است
که دیگر پیدانیست
دراین سکوت مرگ بار دیگر راه فراری نیست
در این سکوت اشک های ریخته شده
دراین تنهایی چیزها نهفته شده
اینان همه دست به دست هم دادهاند که من را در سکوتم به تنهایی برسانند
پشت سکوت شمع ... فریاد گریه ای نهفته است ،
فریادی که سوز دلش را قطره قطره ، میچکاند ...
وجودش را می میراند ...
روشن میکند و میسوزد به راه روشنایی خلق ... بی آنکه صدایی بر آرد.
متن زیبایی بود مر30.
سلام
خواهش میکنم نظـــــــــر شمام زیبا بود