این سماور جوش است
پس چرا میگفتی ; دیگر آن خاموش است؟
باز لبخند بزن... قوری قلبت را
زودتر بند بزن
توی آن مهربانی دم کن
بعد بگذار که آرام آرام ... چای تو دم بکشد
شعله اش را کم کن
دستهایت سینی نقره نور
اشکهایم استکانهای بلور
کاش استکانهای مرا... توی سینی خودت می چیدی
کاشکی اشک مرا می دیدی
خنده هایت قند است ... چای هم آماده است
چای با طعم خدا
بوی آن پیچیده از دلت تا همه جا
پاشو مهمان عزیز
توی فنجان دلم چایی داغ بریز..
واقعا خیلی خیلی ممنون بابت مطالب زیباتون.....
خوشبختی هدیه ی هماره ی خداست، فقط ما باید دستهایمان را برای گرفتن هدیه دراز کنیم . . .
عزیزم همیشه خوشبخت باشی.ممنون بابت متن زیبات
خواهش میکنم قربونت برم
خودتم ایشاااالا سبز بخت بشی
امواج زندگی را با اغوش باز پذیرا باش
حتی اگر تورا به قغر دریا ببرد!
آن ماهی که روی سطح میبینی مرده است...
جالب بود.