مرا دختر خانوم مینامند
مضمونی که جذابیتش نفس گیر است
دنیای دخترانه من نه با شمع نه با عروسک
معنا پیدا نمیکند ونه با اشک و افسون
اما تمام اینها را در بر میگیرد
من نه ضعیفم نه ناتوان
چرا که خداوند مرا بدون خشونت
و زور و بازو میپسندد
اشک ریختن ضعف من نیست قدرت روح من است
اشک نمیریزم تا توجهی را جلب کنم
با اشکم روحم را میشویم
خانه بی من سرد و ساکت است
چراکه شور و حال زندگی با صدای بلند حرف زدن
و موسیقی گوش دادن نیست
زندگی ترنم لالایی ارمش بخشی را میطلبد
که خدا در جادوی صدای من نهفته است
من تنها با ازدواج کردن و مادر شدن نیست که معنا میگیرم
من به تنهایی معنا دارم
معنای عمیقی در واژه ی دختر بودن است
اگر فرهنگ غلط و کوتاه نظری مرا ضعیفه میخواند
باز هم قوی تر از قبل از پشت همین واژه سربلند میکنم
و لبخند میزنم چرا که خداوند مرا دختر افریده
و همین برای من کافیست...!
نویسنده : خانم وفامنش
فوق العاده قشنگ بود!
ممنون...