می خواهم به گذشته برگردم، وقتی همه چیز ساده بود،
وقتی داشتم رنگها را، جدول ضرب را و شعرهای کودکانه را یاد
می گرفتم،
وقتی نمی دانستم که چه چیزهایی نمی دانم و هیچ اهمیتی
هم نمی دادم!!
می خواهم فکر کنم که دنیا چقدر زیباست و همه راستگو و خوب هستند،
می خواهم ایمان داشته باشم که هر چیزی ممکن است،
می خواهم که از پیچیدگیهای دنیا بی خبر باشم،
می خواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم،
به یک کلمه محبت آمیز،
به عدالت،
به صلح،
به فرشتگان،
به باران،
و به ...
خیلی متن قشنگی بود...
البته تنوع رنگش قشنگ تر بود...ممنون مهندس
قربان شما مهندس
بچه که بودیم...
بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود...
بزرگ که شدیم...
کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه...
بچه که بودیم...
آرزومون بزرگ شدن بود...
بزرگ که شدیم...
حسرت برگشتن به بچگی رو داریم...
بچه که بودیم...
تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم...
بزرگ که شدیم...
همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی...
¤•----•¤¤•----•¤¤•----•¤¤•----•¤
آبجی جون پست فوق العاده قشنگی بود!
خواهش میکنم گلم متن خودتم بسسیییار زیبا بود.
سلام
خیلی قشنگ بود........
نبـار بــــاران ! زمین جای قشنگی نیست
من از اهــــــــل زمینم خوب میدانم که
گل در عقـــــــد زنبور است ...
ولی سـودای بلبل دارد و پروانه را هم دوست میدارد!!
نبــــــــــار چون زمینیان دل سنـــــگی دارند ...
خواهش میکنم..
به یاد کودکی چشم هایت را ببند...
و این بار با چشم دلت به دنبال خـــــــــــــــدا بگرد...
یقین دارم او را زودتر از هر کسی پیدا می کنی...
ممنون..
سلام....
خیــــــــــــــــــلی زیبـــــــــــــــــــا بود .....
مـــــــــــــــــــــــــــــرســـــــــــــــــــــــی
سلام...
خواهش میکنم.
چو از این کویر وحشت بسلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران برسان سلام مارا
کاشکی بچه بودم ومفهم الانما داشتم ازهمه چی سردر میآوردم