شیطان به حضور حضرت موسی آمد و گفت : آیا می خواهی به تو هزار و سه پند بیاموزم؟
موسی گفت : آنچه تو می دانی من بیشتر می دانم و نیازی به پند تو ندارم.
در همین حال جبرئیل وارد شد و گفت : ای موسی! خداوند می فرماید : هزار پند او فریب است اما سه پند او را بشنو.
موسی هم به شیطان گفت : سه پند از هزار و سه پندت را بگو.
شیطان گفت :
1- چنانچه در خاطرت انجام دادن کار نیکی را گذراندی برای انجام آن شتاب کن و گرنه تو را پشیمان می کنم .
2- اگر با زنان بیگانه و نامحرم نشستی غافل از من مباش که تو را به گمراهی وادار می کنم.
3- چون خشم و غضب بر تو مستولی شد جای خود را عوض کن و گرنه فتنه به پا می کنم.
تنها جایی که “حجاب” داشت هنگام نماز خواندن بود؛
گویا تنها کسی که به او “محرم” نبود “خدا” بود ...
سلام
قشنگ بود مرسی.
قابلی نداشت
ممنون از نظر زیباتون
راز یک زندگی زیبا این است:
که امروز با خدا گام برداری و برای فردا به او اعتماد داشته
باشی . . .
متن زیبایی بود.ممنون
و نظر شما زیباتر
ممنون
حالا شیطان از کجا فهمید کدومشو بگه مثلا چرا پندهای 991-992-993 رو براش نگفت





واقعا پند گرفتیم
چه میدونم والا
لابد قبلش با خدا هماهنگ کرده بوده کلا میخواستن یه درسی به موسی داده باشن
آفریـــــــــن
خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را
که نمی توانم تغییر دهم، شهامتی تا تغییر دهم
آنچه را که می توانم، و دانشی که تفاوت آن دو را دریابم.
************************
ممنون از متن زیباتون