.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

سقا

سقا

دخترک از میان جمعیتی که گریه‌کنان شاهد اجرای تعزیه‌اند رد می‌شود. عروسک و قمقمه‌اش را محکم زیر بغل می‌گیرد. شمر با هیبتی خشن، همان‌طور که دور امام حسین(علیه السلام) می‌چرخد و نعره می‌زند، از گوشه‌ی چشم دخترک را می‌پاید. او با قدم‌های کوچکش از پله‌های سکوی تعزیه بالا می‌رود. از مقابل شمر می‌گذرد، مقابل امام حسین(علیه السلام) می‌ایستد و به لب‌های سفید شده‌اش زل می‌زند. قمقمه را که آب تویش قلپ قلپ صدا می‌دهد، مقابل او می‌گیرد. شمشیر از دست شمر می‌افتد و رجز خوانی‌اش قطع می‌شود. دخترک می‌گوید: «بخور، مالِ تو آوردم» و بر می‌گردد. رو به روی شمر که حالا بر زمین زانو زده، می‌ایستد. مردمک‌های دخترک زیر لایه‌ی براق اشک می‌لرزد. توی چشم‌های شمر نگاه می‌کند و با بغض می‌گوید: «بابای بد!» نگاه شمر از چانه‌ی لرزان دخترک می‌گذرد، و روی زمین می‌ماند. او نمی‌بیند که دخترک چگونه با غیظ از پله‌های سکو پایین می‌رود.

نظرات 4 + ارسال نظر
Hassan M پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:43 ب.ظ

سلام....

انصافا خیلی خیلی زیبا بوووود.....
مر30...

خواهش قابلی نداشت

خ.علیزاده پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:06 ب.ظ

خیلی زیبا بود ........

ممنون

خواهـــــــــــــــــــش گلم

ادیب جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:39 ق.ظ

زیبابود خانم جعفری

محمد جواد توکلی جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ب.ظ

رندان تشنه لب را، آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی شناسان، رفتند از این ولایت

در زُلف چون کمندش، ای دل مپیچ کان جا

سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
«حافظ شیرازی»

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد