آری دنیا خسیسه.......!!!!

حامد پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:22 ب.ظ

سلام!
بابا متنوع....چه متنوعش کردی......حل المسائل...سخنان گهر بار...عکسای قشنگ!...قالبت هم خوبه1
...
به فکرتم...
فعلا....
موفق باشی!

سلام.....

شما لطــــــــــــــــــف داری داداش.....
به همچنین....

[ بدون نام ] جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:05 ب.ظ

فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد، اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند. او در ادامه میگوید : آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده، سلامتی، دوستان و روح خودتان و توپ لاستیکی همان کارتان است.کار را بر هیچ یک از عوامل فوق ترجیح ندهید، چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد ولی دوستی که از دست رفت دیگر بر نمیگردد، خانواده ای که از هم پاشید دیگر جمع نمیشود،‌ سلامتی از دست رفته باز نمیگردد و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد....

زیبا بوووود....
مرسی

سلام....
خواهش میکنم....
نظر شمام خیلی زیبا بوود....

[ بدون نام ] جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:26 ب.ظ

فریادها را همه می شنوند هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است.

خیلی قشنگ بود.ممنون

بله.....
خواهش میکنم....
نظر شمام خیلی زیبا بوود و با مفهوم....

بابا اتی!!!! جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:28 ب.ظ

بقول یاس که میگه:
توکه میدونستی من تکیگاه محکمتم
بگو با من دیگه چرا د آخه نوکرتم!!!؟؟

داداش مر30 بابت نظر خوبت...

محمد جواد توکلی جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:22 ب.ظ

متأسفم که، آنچه هستم را

مدیون انسان های خوب زندگی ام نیستم

بلکه بدهکار انسان نماهایی هستم که

«چگونه نبودن» را به من آموختند

قشنگ بود حسن جان ؛ مرسییییییییی