دختر خالم با یه پزشک ازدواج کرد. تو
کل فامیل پیچید که فلانی ، شوهرش دکتره. دختر خالمم هم بدجوری خودش رو می
گرفت. مخصوصا وقتی دور و بری هاش بهش می گفتن خانم دکتر! انگار از دماغ فیل
افتاده بود!
بعد از 7 ماه برام یه خواستگار اومد. پرستار بود. چشم
و هم چشمی دختر خالم ، ردش کردم. با خودم گفتم : اینو که رد کردم بالاخره
یه دکتر که میاد خواستگاریم. من چیم از اون دختر خاله بی ریختم کمتره؟ تازه
موهام بلندتر هم هست.شایدم برخلاف شوهر دخترخالم که پزشک عمومیه ، من با
یه جراح ازدواج کردم تا چش و چال دختر خالم و کل دخترای فامیل درآد... . خلاصه سرتون رو درد نیارم ، از اون روز تا حالا ، 2 سال و اندی می گذره و خبری از آقای دکتر نیست. راستی شما تو دور و بری هاتون ، آمپول زنی چیزی سراغ ندارین که بخواد ازدواج کنه؟! این دفعه نه نمی گم!!
وحید عابدی
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1391 ساعت 03:41 ب.ظ
این وسط جواب ملت کی میده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تازه از اینم چشم پوشی کنیم اینکه پشه ها شبا کجا میرنو کی میخواد جواب بده
haaaaaaaaaaa