.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

بهشت سوزان . . .


عارفی را دیدند با مشعلی و جام آبی در دست میرود.

پرسیدند:کجا میروی؟

گفت:میروم با آتش ،بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم،

تا مردم خدا  را  فقط  به خاطر عشق به او بپرستند،

نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم.

نظرات 4 + ارسال نظر
Hassan M شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:01 ب.ظ

داداش پست زیبا و با مفهومی بود...
ممنون

مرسی داداش

[ بدون نام ] یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:58 ب.ظ

قطاری سوی "خـــــــــدا" میرفت،
همه مردم سوار شدند؛
به ایستگاه بهشت که رسیدند همه پیاده شدند؛
و فراموش کردند که مقصد نهائی"خــــــــدا"بود،
نه بهشت...!!!

پست زیبایی بود...

ممنون از نظر زیباتون

ادیب دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:14 ق.ظ

مثله همیشه زیبا...
ممنون داداشی

مثل همیشه لطف داری داداش

خانم شریفی سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:32 ب.ظ

چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها
چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها
کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد
و او هنوز شکوفاست بین آدمها
کسی به نیت دل ها دعا نمی خواند
غروب زمزمه پیداست بین آدمها
چه می شود همه از جنس آسمان باشیم
طلوع عشق چه زیباست بین آدمها
تمام پنجره ها بی قرار بارانند
چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها

زیبا بود ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد