خــــــــــــــــــــــــوبـ میدانمـ مرگـ دستـ خداســـــــــــــــــــــــتـــــ
این را وقتی میفهمم که پیرمردی سرطانی میبینم که با وجود ابتلا به سرطانی بدخیم بعد از 50 سال،هنوز در سن 80 سالگی زنده است... و جوان سالمی که دیروز در تصادف جان باخت...
خوب میدانم مرگ دست خداستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نه به ســـــــــــــــــــــن است و نه جنس من و تو بودن...
خوبــــــــــــــــــــــــــــ میدانم که اکنون هستم ولی شاید لحظه ای بعد نباشم.......
و مدام خود را دلداری میدهم که:
مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرگـ دستـ خداستــــ...
حتی اگر مریـض باشی... حتی اگر سالم باشی....
خــــــــــــــــــودم را دلـــــــــــــــداری میـــــــــــــــــــــــــدهمـــ....
شاید مرهمی شود بر تمام هراسم ......شاید مـــــــــــــــرهمی باشد بر تمام خــــــواب های آشفته امـ...
خوابــــــ مرگـــــــــــــــــــــــــــــ خواب شیـــــــــــــریــــنی استـــ
مرگـــــــــــــــــــ دســـــــــــــــــــــــــتـ خداســــــــــــــــــــــــ
.....پس چرا بیـ خود آرزوی مرگ کنمـ؟ وقتی دست اوستـــ
مگر به همه آرزوهایم رسیدم که به این یکی برسم؟
نــــــــــــــــــــتــــــــــــــــــــــــــــرســـــــــــــــــــ ....
اینم فرق بین جوونای امروزی و دیروزی
این خاطره امروز من بود گفتم بنویسم شاید جالب باشه .....
توی اتاق نشسته بودم داشتم اهنگ رپ گوش میکردم و مشغول جمع کردن وسایلم بودم که دایی بزرگم وارد اتاق شد ،اول یه دوری توی اتاق زد و از وضع بهم ریخته اتاق چندین بار سر مبارکشون رو تکون دادن وبعد چرخیدن به سمت من..دیدم خیره شده روی زمین ، یکم دور و برمو نگاه کردم ،گفتم: خدایا چی دیده که اینطوری خیره شده !!تا اومدم بگم دایی چی شده؟!! یهو گفت : اینا چیه گوش میدی؟ به اینم میکن اهنگ !! جوان های روغن نباتی الان با همین اهنگ ها دلشون رو خوش کردن که نه مضمون داره نه معنی !! خاموشش کن..خاموشش کن !! بزار برات اهنگ بزارم در حد المپیک....تازه فهمیده بودم داییم به گوشی من خیره شده ، یه لبخندی بهش زدم و گفتم باشه ، بزار اهنگ توپ شما رو هم گوش کنیم...
خلاصه بعد از کلی کند و کاوش توی موبایلش ، اهنگ رو گذاشت..جاتون خالی یه چند دقیقه ای که حسابی اهنگ گوش کردیم ..تا اومدم بگم دایی مارو بیخیال شو ، دیدم به به ، یه صداهایی داره میاد..
یا آ آ آ.......اهنگ........ یا آآآآآآآآآآآآآ........اهنگ........ یااا رب.........اهنگ.......
یاااااا رب بسووووووزان زمااااااانه رااااااا......اهنگ.....یااا رب بسوووزان زمااانه رااا که چون کااااهی است.........اهنگ..............................پایان.
گفتم دایی دمت گرم با اهنگت ، مخصوصا معنی که داشت...بابا رپ خوبه که توی 30 ثانیه 100 تا کلمه میگه...حالا با اجازه شما من به اهنگ خودم گوش میدم...دستتون درد نکنه...یه نگاه عجیب اندر غریب به من انداخت و گفت : جوون امروزی دیگه !! چیکارت میشه کرد ، ولی دایی این چیزا خوب نیست...گفت و رفت...منم کلی از اون اهنگ و داییم خندیدم و با اهنگ خودم کارمو ادامه دادم....
مهمان این هفته: خانم نکویی
سوالات خود را در رابطه با مهمان بپرسید و جواب بگیرید.
راستی بچه ها اگه واسه مهمان هفته بعد کسی داوطلب هس بگه لطفا....
همه ی ما مطالعات، مقالات یا برنامه های تلویزیونی بی شماری در مورد شادی و نشاط دیده ایم.
ولی چند روز پیش برای اولین بار چیزی بر روی رسانه ها قرار گرفت. آن چیزی نبود جز یک مطالعه ۷۲ ساله که در سال ۱۹۳۷ اغاز شد. در این سال ۲۶۸ دانشجوی سال دوم دانشگاه هاروارد مطالعات خود را برای ساخت فرمولی با ترکیبات عشق، کار و سازش برای یک زندگی بهتر آغاز کردند. در حالی که اکنون بسیاری از آن دانشجویان در گذشته اند یا در سایه روشن وفات به سر می برند، این مطالعات هنوز هم با جدیت در حال پیگیریست. و هرگز دانش قادر به ارائه گزارشی مثل این مطالعات قانع کننده و محک خورده در زمان نبوده است.
(اگر می خواهید با نشاط باشید بقیه ادامه مطلب!)
ادامه مطلب ...
پرسیدم ... ، زلال باش ... ، زلال باش .... ، فرقی نمیکند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران ، زلال که باشی ، آسمان در توست |
سلام خدمت همه دوستان گرامی........
۲بـــــــــاره تصمیم گرفتیم صندلی داغ رو بعداز یه وقفه ای راه اندازی کنیم ، ( با تشکر فراوان از خانم آغنی ) بچه ها اگه کسی واسه هفته بعد داوطلب هس بگه لطفا...
مهمان این هفته: خانم آغنی
سوالات خود را در رابطه با مهمان بپرسید و جواب بگیرید.
راستی بچه ها اگه واسه مهمان هفته بعد کسی داوطلب هس بگه لطفا....
بزرگتر که میشوی غصه هایت زودتر از خودت قد میکشند ، لبخندهایت را در آلبوم کودکیت جا میگذاری و ناخواسته وارد دنیای لبخندهای مصنوعی میشوی ، ......شاید بزرگ شدن آن اتفاقی نبود که انتظارش را میکشیدم.
هیچ امتی بر سرآمدی که برای آن مقدر شده است ، سبقت نمیگیرد که زودتر از آن منقرض شود و از آن هم به تاخیر نمی افتد که دیرتر از آن از میان برود.
" سوره مومنون آیه 43 "
قابل توجه دانشجویانی که امتحان آزمایشگاه فیزیک استاد مفاخری را نداده اند:
امتحان آزمایشگاه فیزیک استاد مفاخری از تاریخ 10/4/91 به روزهای دوشنبه 5/4/91 و سه شنبه 6/4/91 ساعت 30/9 صبح تغییر یافت.
سلام خدمت همکلاسی ها...
همینطور که مطلع شدید تاریخ تغییر کرده در این صورت برای امتحان ادبیات فقط 1 روز وقت داریم که با توجه به حجم کتاب واقعا وقت کمی هستش اگر از قبل مشخص کرده بودند حداقل برنامه ریزی میکردیم و در فرجه ها میخوندیم و اینکه بعضی از دوستان همون روز امتحان دیگه ای هم دارند.
اگر همه مایل باشند فردا با جناب آقای نوبختی صحبت کنیم تا تاریخ امتحان همون 10 تیر باشه!
بی گمان روزهای زود گذر عمر بزرگترین سرمایه ی ما انسانها
برای رسیدن به سعادت جاودان است.
یــــــکــــســــــال گـــــــــذشــــــــت...
یـ ـــــــکی بود یکی نبود..غیر از خدا هیچ کی نبود.
کـ ـــــــنکور را دادیم ..خدایا من فقط مهندسی میخواهم ...امیدوارم جای خوبی قبول بشم.
سـ ـــــــلام خوبی؟ میگن جواب کنکوراومده بروببین – جدی؟؟.....بلــــــه دانشگاه علامه فیض
ا ــــــــمروز..اولین روز ازشروع دانشجویی مون و اولین جلسه ایست که کارگاه داریم ..روزی که هیچ وقت فراموش نخواهیم کرد.
لـ ــــــحظات نابی که برایمان گذشت و به خاطره تبدیل شد.کلاس نقشه کشی و(قلم ها غلاف نگاه ها خلاف) ... معارف و (خندیدن های سرکلاس) فیزیک و (اسپری وصحبت های آخرین روزش ) کارگاه و( حرف های قلمبه سلمبه استاد ) معادلات و ( خمیازه های سر کلاس) آمار و ( حکمت های نهج البلاغه و شلوغی کلاس..!!!!!!!) سلف و خوابگاه و سایت... نرسیدن به سرویس و بیرون رفتن با بچه ها و کل کل و... !
گـ ـــــــذشتیم از اردویی که مجوزش را ندادند اما ... ! وشاید چیزی بود که همه دوست داشتیم اتفاق بیفتد و میتوانست برای اولین بار بچه های کلاس را به خوبی دور هم جمع کند.
ذ ــــــهنیتی که بچه ها اول ترم1 از همدیگه داشتن و اکنون که اخرترم2 است...
شـ ــــــاید شما هم مثل من باورتان نمیشود که دانشجو بوده اید و دو ترم از این دوران همیشه به یادماندنی را گذراندید... مثل چشم به هم زدن بود.
تـ ــــــمام شد – یک سال به همین زودی گذشت و تنها خاطرات تلخ و شیرینی برایمان باقی ماند که هیچ وقت قابل تکرار نخواهند بود و تجربیات خاصی که طور دیگری کسب نمیشد.
احساس شما در این یک سالی که گذشت چگونه بود ؟
به امید پایداری در دوستی ها و موفقیت در تحصیل برای همه همکلاسی های عزیز...با وجود طراحی و ساخت نمونه های مختلف پنل های خورشیدی و انرژی بادی و امواج، به نظر می رسد که بشر هنوز هم به دنبال راه های بیشتری برای تامین انرژی برق مورد نیاز خود می گردد. ۵ سال است که با روش های آزمایشگاهی در بدن سوسک ها به دنبال انرژی برق هستند.
محققین دانشگاه Case Western Reserve با مطالعه بر روی واکنش های شیمیایی رخ داده در بدن یک سوسک دریافتند که می توانند به کمک محیطی شبیه به یک سلول الکتروشیمیایی مجهز به یک آنَد و کاتد، مقداری الکتریسیته تولید کنند.
ماجرا از این قرار است که بدن سوسک به دنبال مصرف مواد غذایی روزانه اش مقداری قند تری هالوز تولید می کند. محققین در یک آزمایش، دو الکترود آند و کاتد را به زیر شکم یک سوسک ماده به گونه ای که الکترودها با خون سوسک در تماس باشند، فرو کردند.
این نوع قند در آند به کمک آنزیم ها به ترکیب های قندی ساده تر مونوساکارید تجزیه می شود. به دنبال واکنش شیمیایی دیگری این ترکیب قندی ساده تر، اکسید شده و می تواند الکترونهای خود را آزاد کرده و آنها به سمت الکترود کاتد روانه می گردند. سپس با ولت متری اختلاف پتانسیل دو الکترود اندازگیری شد و مشاهده کردند که 100 میکرو وات در هر سانتیمتر مربع برق 0.2 ولت تولید شده. است.
به گفته پروفسور ریتزمن مدار جریان خون در بدن حشرات باز است. همین امر باعث می شود که آنها چیزی به عنوان فشار خون نداشته باشند. نداشتن چنین فاکتوری کمک بزرگی در این بررسی محسوب می شود.
اگرچه این مقدار انرژی زیاد به نظر نمی رسد اما از آنجا که برای اولین بار به صورت بیولوژیکی انرژی برق در طبیعت به دست آمده بسیار حائز اهمیت است. جالب تر آنکه به دنبال این فرایند و فرو رفتن الکترود ها به داخل بدن سوسک، هیچ آسیبی به این حشره وارد نمی شود و او می تواند پس از جراحی سر پایی، به راحتی زندگیش را ادامه می دهد.
در ضمن سوسک ها هم خوش شانس تر شده اند. زیرا به خاطر آنکه لقب منبع بیولوژیکی برداشت انرژی برق را به خود اختصاص داده اند، امید می رود که از این پس کمتر مورد اصابت کفش و یا حشره کش های مختلف قرار گیرند.
به جای تقــــــلــــبـــــــــ از این روشها بهره ببرید و بالای 18 بگیرید....
این جفنگیات مرسوم که در برگه ی امتحان مینویسند و از بیماری مادر تا این که اگر این درس را نمره نیاورم مشروطم میشوم و........... هم خیلی خز شده و هم یک بچه 5 ساله هم باور نمیکند؛چه برسد به یک دکتر!!!!!! کمی نو آوری و خلاقیت داشته باشید.استاد به اندازه کافی خودش مشکلات و بدبختی دارد,دیگر نیاز نیست شما با آن خط زیبا و منحصر به فردتان یک صفحه ی آچار برایش از مشکلاتتان بگویید. به ادامه مطلب توجه کنید...
خدایا ، درک دوران سبز ظهور دولت عشق را نصیب ما بگردان
آمین . . .
برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا صلوات