.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

پ ن پ

رفتم بانک به کارمنده می گم : ببخشید شما صندوقدار هستید ؟
میگه پَ نه پَ ! هاچ بکم !
 
رفیقم اسم خانومم رو توی شناسنامه دیده. میگه: زنته؟ میگم: پ ن پ دختر همسایمونه اسمش تو شناسنامه باباش جا نشده اینجا زدن گم نشه!
 
به دخترعموم که ۵ سالشه میگم : دخترا موشن مثه خرگوشن !
میگه:پَ نه پَ همه مثل شما پسرا گاو گوساله ایم !
اصلا یه وضعی شده به خدا !
 
 
گدا : دستشو دراز کرده به مرده !
مَرده میگه : پول بدم ؟
گدا می گه : پَ نه پَ بزن قدش !
 
 
رفیقم اومده خونمون ! وضو گرفته میخواد نماز بخونه ! می پرسه قبله کدوم طرفه ؟!
میگم : میخوای نماز بخونی ؟!
میگه : پَ نه پَ میخوام دیش ماهوارتو تنظیم کنم !
 
رفتم ماشینو از پارکینگ بگیرم یارو میپرسه میرید داخل ؟
میگم پَ نه پَ دیگه مزاحمتون نمیشم فقط به ماشینم بگید من دم در منتظرشم !
 
 
ایستک خریدم ، در باز کن رو دادم به دوستم ، میگه : با این بازش کنم ؟!
میگم پَ نه پَ ! روش راست کلیک کن ! اوپن ویت رو بزن ! با اینترنت اکسپلورر بازش کن !
 
 
تو اتوبان داشتم با ۱۶۰ تا سرعت میرفتم ، کنترل نامحسوس ناغافل خفتم کرد ، زدم کنار، طرف گفت : کارت ماشین گواهینامه ، مدارک رو بش دادم گفت : این گواهینامته ؟
گفتم پَ نه پَ این علامت مخصوص حاکم بزرگ می تی کمانه ،احترام هم نمیخواد بذاری، فقط جانه هرکی دوست داری مارو بیخیال شو !
یه لبخنده ناجوری زد گفت : این که اعتبارش تموم شده ، تمدیش نکردی ، نه ؟
گفتم چی ؟ گواهی نامه رو میگی ؟
گفت پَ نه پَ علامت مخصوص حاکم بزرگو میگم ، حاکم بزرگ پاشو مهر نکرده !
جناب سروان بشینید کناره آقای می تی کمان ، ماشین رو ببرید پارکینگ !
 
حموم بودم ، مامانم می زنه به در، می گم بله ؟ می گه حمومی ؟
میگم پَ نه پَ اینجا لندنه ، صدای منو از رادیو بی بی سی می شنوی !
میگه : در زدم بگم مهمونها اومدن دختراشون هم رفتن تو اتاقت داران با کامپیوترت کار میکنند ، لباس و حوله ات رو هم از پشت در برمیدارم که امشبه رو لندن بمونی تا درک و فهم درست جواب دادن رو یاد بگیری ، آها یه چیز دیگه احتمالا آبگرمکن رو هم خاموش میکنم !!
 
داشتم تلویزیون میدیدم .
بعد مادر بزرگم اومده کانال رو عوض کرده بعد به من میگه، داشتی میدیدی ؟!
گفتم پَ نه پَ داشتم گرمش میکردم تا شما بیای ببینی !
 
تو فرودگاه دارم با رفیقم حرف میزنم یارو داره رد میشه میپرسه : شما ایرانی هستین ؟
می گم : پَ نه پَ ما چینی هستیم فقط روی ما فارسی ساز نصب کردن !
 
 
میخوایم بریم خونه جدیدمون ، مامانم میگه این همه اثاثو باید با کامیون ببریم ؟!
میگم: پَ نه پَ راست کلیک کن ، کات شون کن ، برو تو خونه جدیده پیست کن !

مسافر اتوبوس

یکی از دوستام تعریف می کرد: "با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ۵-۶ ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم.

یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی.
خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم…سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن.
اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی…
رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟
گفت این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!

خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟گف بله و یکی داد..رفتم پیش راننده گفتم باید اینو بخورین. الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین.خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام . ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!

منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم! یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت…! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم! کار همین شکلاته بود!شما درکم نمیکردین! خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت هی جوون! بیا بریم!


نتیجه اخلاقی : وقتی دیگران درکتون نمی کنند ، یه کاری کنید درکتون کنند.!

برنامه پیشنهادی

سلام دوستان...

از اونجایی که این ترم بیشتر بچه ها یه تعدادی درس رو افتادن، ارائه یه برنامه واحد،مثل ترمای قبل ممکن نیست.

برای همین من برنامه کلی کلاسها رو فقط اونایی رو که ما میتونیم بگیریم رو گذاشتم تا اونایی که افتادن یا حذف کردن با توجه به اینکه کلاس های مدار1 و الکترومغناطیس نیز احتمالا برگزار میشه برنامشون رو بچینن.

البته قراره صبح روز انتخاب واحد بچه ها جمع بشن و برن پیش خانوم کریم تا مدار1 و مغناطیس رو این ترم هم ارائه بدن.

از اونجایی که بیشتر اقایون و داداشای گلم معارف2 رو پاس کردیم باید یه عمومی دیگه بجاش بگیریم ولی متاسفانه تاریخ اسلام با اقای عصمتی و شریف و گلریز تداخل ساعتی داره مگه اینکه ماشین رو با قدرتیا برداریم و آز رو هم با خانوم جلوداریان.اگه راه دیگه ای پیدا کردید یا درس دیگه ای برای انتخاب پیدا کردید بگید حتما.البته متون و تربیت بدنی2 رو هم میتونیم بگیریم.

البته اونایی که معارف 2 قبلا نگرفتن یادشون نره که بگیرن چون توی این برنامه نیس.

شماره های 424 مربوط به قدرتیا و 414 مربوط به کنترلیاست.البته میتونیم از قدرتیا رو نیز انتخاب کنیم.


این برنامه ها صرفا پیشنهادیه و بخاطر اینه که تا جایی که میشه ما همکلاسیا باهم بمونیم واگه اشتباهی هم در اون باشه حتما بگید اصلاحش کنم.حتما نظراتتون رو بگید.


من یه تعدادی برنامه پیشنهادی هم برای اونایی که درساشون رو پاس شدن گذاشتم.

ادامه مطلب ...

عاقبت پر میشود این حفره ها

عاقبت پر میشود این حفره ها …

از من و تو، از من و ما ، از شما …

یک نه، ده نه ، صد دهان دارد زمین

عشق خوردن ، عشق بلعیدن بسی دارد زمین …

“گیله مرد”

عکس های خنده دار و دیدنی آخر هفته !! (69) www.taknaz.ir

وصف حال پسران ترشیده

وصف حال پسران ترشیده / طنز توپ

    پسری با پدرش در رختخواب                    درد ودل می کرد با چشمی پر آب

    گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست             زندگی از بهر من مطلوب نیست

     گو چه خاکی را بریزم توی سر                روی دستت باد کردم ای پدر

     سن من از ۲۶ افزون شده                       دل میان سینه غرق خون شده

    هیچکس لیلای این مجنون نشد                 همسری از بهر من مفتون نشد

    غم میان سینه شد انباشته                          بوی ترشی خانه را برداشته

    پدرش چون حرف هایش را شنفت             خنده بر لب آمدش آهسته گفت

    پسرم بخت تو هم وا می شود                    غنچه ی عشقت شکوفا می شود

    غصه ها را از وجودت دور کن                این همه دختر یکی را تور کن

    گفت آن دم :پدر محبوب من                     ای رفیق مهربان و خوب من

    گفته ام با دوستانم بارها                           من بدم می آید از این کارها

    در خیابان یا میان کوچه ها                       سر به زیر و چشم پاکم هر کجا

    کی نگاهی می کنم بر دختران                  مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟

    غیر از آن روزی که گشتم همسفر             با شهین و مهرخ و ایضاً سحر

    با سه تا شان رفته بودیم سینما                   بگذریم از ما بقیه ماجرا

    یک سری ، بر گل پری عاشق شدم            او خرم کرد، وانگهی فارغ شدم

    یک دو ماهی یار من بود و پرید                قلب من از عشق او خیری ندید

    آزیتای حاج قلی اصغر شله                      یک زمانی عاشقش گشتم بله

    بعد اوهم یار من آن یاس بود                    دختری زیبا و پر احساس بود

    بعد از این احساسی پر ادعا                     شد رفیق من کمی هم المیرا

    بعد او هم عاشق مینا شدم                        بعد مینا عاشق تینا شدم

    بعد تینا عاشق سارا شدم                          بعد سارا عاشق لعیا شدم

    پدرش آمد میان حرف او                         گفت ساکت شو دیگر فتنه جو

    گرچه من هم در زمان بی زنی                 روز و شب بودم به فکر یک زنی

    لیک جز آنکه بداری مادری                    دل نمی دادم به هر جور دختری

    خاک عالم بر سرت، خیلی بدی                واقعا ً که پوز بابا را زدی

عاقبت چشم و هم چشمی با دخترخاله ای که یک شبه شد "خانم دکتر"!

دختر خالم با یه پزشک ازدواج کرد.
تو کل فامیل پیچید که فلانی ، شوهرش دکتره. دختر خالمم هم بدجوری خودش رو می گرفت. مخصوصا وقتی دور و بری هاش بهش می گفتن خانم دکتر! انگار از دماغ فیل افتاده بود!

بعد از 7 ماه برام یه خواستگار اومد. پرستار بود.
چشم و هم چشمی دختر خالم ، ردش کردم. با خودم گفتم : اینو که رد کردم بالاخره یه دکتر که میاد خواستگاریم. من چیم از اون دختر خاله بی ریختم کمتره؟ تازه موهام بلندتر هم هست.شایدم برخلاف شوهر دخترخالم که پزشک عمومیه ، من با یه جراح ازدواج کردم تا چش و چال دختر خالم و کل دخترای فامیل درآد... .
 
خلاصه سرتون رو درد نیارم ،  از اون روز تا حالا ، 2 سال و اندی می گذره و خبری از آقای دکتر نیست.
راستی شما تو دور و بری هاتون ، آمپول زنی چیزی سراغ ندارین که بخواد ازدواج کنه؟! این دفعه نه نمی گم!!

ما که را گول زدیم؟؟

بیخودی پرسه زدیم،صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود
ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم،
و قسم ها خوردیم، ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم،ما حقیقتها را،زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم،که زرنگی کردیم،
روی هر حادثه ای ،حرفی از عشق زدیم،
از شما میپرسم،ما که را گول زدیم؟؟

!!

خزی در سرزمین عجایب :(((((( شرکت adobe پس از دیدن این عکس تولید برنامه photoshop را متوقف کرد :))))))

طنز

سلام.امیدوارم حالتون خوب باشه...
یه تعداد کمی جک بیمزه گذاشتم برا تنوع !! کم گذاشتم که خسته کننده نباشه.
***********************

رفیق دوران مهد کودکم نه تنها ازدواج کردبلکه طلاقم گرفت.
منم هنوز دارم پاندای کنگ‌فوکار دانلود میکنم خنده بازار طنز آخر هفته (8)

***********************

یکی میگفت : باید از کنار مشکلات باسرعت عبور کنی و بگی : “میگ میگ”

اما نمیدونست مشکلات نشستن رومون میگن : “انگوری انگوری”

***********************

فامیلمون یه اس.ام.اس فلسفی فرستاده بود؛

نمیدونم چی شد replay رو اشتباهی زدم اس.ام.اس خالی براش سند شد.

جواب داد: دنیایی از حرفهای نگفته … مرسی!

ینی یه آدم سالم دور و برمون نیست به خدا خنده بازار طنز آخر هفته (8)

***********************
مریض :
خانم دکتر دارم از درد میمیرم منو بکش راحت بشم
دکتر :

من خودم کارم رو خوب بلدم نیاز به تذکر شما نیست

***********************

امروز تو ۳۰ دقیقه ای که یارو نشسته بغل دستم

کف دستش میخاره میگه پول داره میاد …

گوشش میخاره میگه دارن پشتم حرف میزنن …

کفه پاش میخاره میگه پول داره میره …

اصلا ۱%به ذهنش نمیرسه که حموم بره شاید درست شه….

***********************

پیر شدم آخرشم نفهمیدم کاربرد مداد سفید تو جعبه مداد رنگی چی بوده !؟

***********************

یه پسری که ماشینbenz داره میره سره قرار با نامزدش !

پسر:عزیزم من یه چیزیو بهت دروغ گفتم و الان میخوام بهت راستشو بگم!

دختر:چیو دروغ گفتی؟ پسر:من ازدواج کردم و ۳ تا بچه دارم!

دختر : اوه بابا ترسوندی منو، فک کردم میخوای بگی benz مالِ خودت نیست!

هنر مثبت بودن...


مهم این است که زندگی معمولی خود را بکنی و گاهی حتی در معرض بدی ها قرار بگیری اما انتخاب کنی که خوب باشی

 

زمان دبیرستان معلم شیمی ما همیشه می‌گفت: "در ریزترین واحد سازنده ماده یعنی در دنیای اتم‌ها این الکترون‌ها با بار منفی هستند که مانند ابری گرداگرد هسته اتم (شامل پروتون با بار مثبت) می‌چرخند، و این پروتون واقعا دل شیر دارد که در محاصره لایه‌های از اَبرالکترون با افتخار، مثبت بودن خودش را حفظ می‌کند."

 

معلم شیمی می‌گفت: "در واقع در زندگی هم مثبت‌ها زمانی ارزش واقعی خود را پیدا می‌کنند که در محاصره منفی‌ها، مثبت بمانند و در دل منفی‌هاست که مثبت بودن هنر می‌شود!"


این‌که یک نفر در جمع منفی‌ها کاری منفی انجام دهد و بعد به خود ببالد و انتظار داشته باشد که به خاطر کار نادرستش و جراتی که به خرج داده به او جایزه بدهند، این اصلا هنر نیست. سفید بودن و از همه مهم‌تر سفید ماندن در بین آدم‌هایی که اصرار به سیاهی دارند، هنر واقعی است.

جک

جوک , جوک خفن, مطالب طنز

 یارو وسط دانشگاه دستش تو دماغشه
1ساعت بهش زل زدم بلکه خجالت بکشه
برگشته به من میگه آقا مزاحم نشو کار دارم !
**********مطالب طنز و خنده دار***********
طرف سوار اسب شده، عکسشو گذاشته فیس بوک، میگه اون بالاییه منم !
**********مطالب طنز و خنده دار***********
هر روز تو دانشگاه میبینیم ۱۰۰ تا دختر مدرسه ای رو به صف کردن، معلمشونم جلو، آوردن بازدید از دانشگاه، مگه باغ وحشه اینا رو هر روز میارین بازدید!!
**********مطالب طنز و خنده دار***********
شب جلو تلویزیون خوابم برده بود
مامانم اومد ساعت 2 نصفه شب پتو انداخت روم بوسم کرد ، کلی هم قربون صدقم رفت بعد موقع رفتن پامو لگد کرد، داد زدم و گفتم : اهههههههههههه پام داغون شد
جواب داد: خاک تو سرت کنن آخه اینجا جای خوابه؟
**********مطالب طنز و خنده دار***********
عمو زنجیر باف جان
ضمن عرض سلام و خسته نباشید
جهت زحمات بی دریغ شما بزرگوار
یک گِلگی داشتم از حضورتون ...
شما که زنجیر ما رو بافتی..؟
... پَه چرا پشت کوه انداختی..؟
مشکلتون دقیقاً چی بود؟
مرض داشتید این همه زنجیر بافته شده رو پشت کوه انداختید؟
**********مطالب طنز و خنده دار***********
بچگی یعنی: وقتیکه فاصله ی دستشویی تا اتاقمونو می دویدیم
و از اینکه لولو ما رو نمی خورد فریاد می زدیم، ھـــــوراااا
**********مطالب طنز و خنده دار***********
خدایا یا پول بده یا اگه پول ندادی عقل درستو حسابی هم نده که شاد باشیم حداقل! والا...
**********مطالب طنز و خنده دار***********
هیچ کادوی زشت و به درد نخوری دور انداخته نمیشود !
فقط از خانه ای به خانه دیگر و از شخصی به شخص دیگر منتقل میشود !
**********مطالب طنز و خنده دار***********
قدیما ظرف یکبار مصرف نبود، دختر همسایه دوبار میومد،
یه بار نذری میاورد، یه بار میومد واسه ظرفش، آدم فرصت فکر کردن و تصمیم گیری داشت. بعد میگن چرا آمار ازدواج کم شده
شما دارین فرصتها رو از جوونا میگیرین... والا
**********مطالب طنز و خنده دار***********
معلم : 10 تاسیب داریم من 9 تاشو میخورم ، چند تا سیب میمونه؟ بچه: همون یکی روهم بردار بخور بدبخت سیب نخورده !

ادامه مطلب ...

کفش و کیف ...

کفش دخترا و پسرا در ایام مختلف سال:





کیف دخترا و پسرا در ایام مختلف سال:

هیچ کس زنده نیست... همه مُردند

دوستی می گفت: خیلی سال پیش که دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند. تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام می دادند، ابتدا و انتهای کلاس، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی. هم رشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران هم دوره اش بود. هر وقت این خانم سر کلاس حاضر بود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون می گفت: استاد همه حاضرند! و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، می گفت: استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده!

در اواخر دوران تحصیل، باهم ازدواج کردند و دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش هستند. امروز خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرد است:

هیـچ کس زنده نیست... همه مُردند