.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

واقعاشایعه چیه؟

سلام  

چقدر خوبه یه گوشمون در باشه یکیش دروازه  

چراکه............

فقط شوخی

ازبس که مااستعداد تقلب داریم 

اینارو حتما ببینید

   

 

 

 

 

 

 

پست ترین آدما کسانی هستند که 

به دست گذاشتن روی نقطه ضعف دیگران

بگن شوخی …

جدیدترین عکس های طنز - عکس نوشته های طنز - www.radsms.com

 

 

 

 

 

 

 

مردی که جورابش پاره نباشه مرد نیس !

 

جدیدترین عکس های طنز - عکس نوشته های طنز - www.radsms.com

 

 

 

 

این بار هم اصفهان مارو بشناسید

 سلام خدمت تمام همکلاسی های عزیز 

میخاستم این بار ازضعف شهرمون یا بهتر بگم ازشهردارمون بگم که ترجیح دادم با گذاشتن این عکس ها تمام منظور خودما برسونم

ادامه مطلب ...

عاقبت چشم و هم چشمی با دخترخاله ای که یک شبه شد "خانم دکتر"!

دختر خالم با یه پزشک ازدواج کرد.
تو کل فامیل پیچید که فلانی ، شوهرش دکتره. دختر خالمم هم بدجوری خودش رو می گرفت. مخصوصا وقتی دور و بری هاش بهش می گفتن خانم دکتر! انگار از دماغ فیل افتاده بود!

بعد از 7 ماه برام یه خواستگار اومد. پرستار بود.
چشم و هم چشمی دختر خالم ، ردش کردم. با خودم گفتم : اینو که رد کردم بالاخره یه دکتر که میاد خواستگاریم. من چیم از اون دختر خاله بی ریختم کمتره؟ تازه موهام بلندتر هم هست.شایدم برخلاف شوهر دخترخالم که پزشک عمومیه ، من با یه جراح ازدواج کردم تا چش و چال دختر خالم و کل دخترای فامیل درآد... .
 
خلاصه سرتون رو درد نیارم ،  از اون روز تا حالا ، 2 سال و اندی می گذره و خبری از آقای دکتر نیست.
راستی شما تو دور و بری هاتون ، آمپول زنی چیزی سراغ ندارین که بخواد ازدواج کنه؟! این دفعه نه نمی گم!!

ماجرای دختری که یک شب پیش یک طلبه ماند!

شب هنگام محمد باقر – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.

دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه ای از اتاق خوابید.

صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی!

محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد…

شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و …

علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.

شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.

دانستان فوق العاده من روزه ام را از روی هوس نشکستم | منصور حلاج


به نام خدا ...
همه می دونید که بیماری جزام ذره ذره گوشت و تن را می خوره و یهو می بینید که یکی یک طرف از صورتش کاملا ریخته و نه لپ داره نه گونه ....و از بیرون صورت دندوناش معلومه ....یا یک تیکه از استخوان دستشون معلومه و گوشتاش همه ریخته ....بیمارای جزامی چهره های خیلی خیلی دردناکی دارند .طوری که هر کسی نمی تونه بهشون نگاه کنه ....






ADv

ادامه مطلب ...

......


نعره ی هیچ شیری خانه ی چوبی را خراب نمی کند؛

من از سکوت موریانه ها می ترسم ...!


مرجان سرخ

غمگین نپاش بر تنِ دفتر دوات را . . .

غمگین نپاش بر تنِ دفتر دوات را                                 

                                گاهی بیا گریز بزن خاطرات را

اصلا بگو؟ کدام دلِ قدر ناشناس                                  

                             رنجانده است دخترِ خوبِ دهات را

این چشم های نافذ باران گرفته ات                               

                               یادم می آورد شبِ خیس قنات را

آن کوچه های خاکی تا پاسِ شب رها                            

                      آن شب نشینِ ساده و بی سور و سات را

آن سفره ی همیشگی کاسه های ماست                           

                                      خیساندنِ مداوم نانِ بیات را

آن دختری که با دو سه تا سکه ی سیاه                           

                          می ریخت توی جیبِ لباسش نشاط را

              سپیده مختاری       

دخترونه

پسرها

.

.

.


1- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.



۲-کارت رو داخل دستگاه میذارن.



۳-کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.



۴- پول و کارت رو میگیرن و میرن.


دخترها
.
.
.


ادامه مطلب ...

دوران زندگی پسرها چطور میگذره؟؟؟؟؟؟؟

اصولا به پسرها زیاد ظلم میشه ! از خیلی هم بیشتر ! ما دانشجوا یکمشو حس می کنیم ! مثلا فشارهای بیجا ، دعوا ، پاپوش و .... حالا من سعی کردم بعضی هاشو جمع کنم !

 

دوران زندگی پسره به چه شکلی میگذره

داستان

شش سال اوّل زندگی:

• گریه نکن

• شیطونی نکن

• دست تو دماغت نکن

• تو شلوارت پی‌پی نکن

• مامانت رو اذیّت نکن

• روی دیوار نقاشی نکن

• انگشتت رو تو پریز برق نکن

• دمپایی بابا رو پات نکن

• به خورشید نگاه نکن

• شبها تو جات جیش نکن

• تو کمد مامان فضولی نکن

• با اون پسر بی‌تربیته بازی نکن

• اسباب‌بازی‌ها رو تو دهنت نکن

• زیر دامن شمسی خانوم رو نگاه نکن

• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن


بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

شناخت دوست

کسانی که میگن رفیقت رو باید تو مسافرت بشناسی 

 درست می‌گن ولی راه دیگه اینه  

 .

 .

 .

. 

رفیقت رو باید سر جلسه‌ی امتحان بشناسی.!

الهم عجل لولیک الفرج...

 

 

سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران

بر همه ی شیعیان مبارک باد.سالروز آغاز امامت حضرت مهدی(ع)