«امانت» ، تنها در باز پس دادن فرش همسایه یا مراقبت از گلدانهاى او نیست. «آبرو» از هر سرمایه‏اى بالاتر است و با رازدارى مى‏توان «آبرودارى» کرد . کسى که از عیب پنهان و راز مخفى کسى مطلع مى‏شود و آن را در بوق و کرنا مى‏کند، گناهکار است و مدیون حق مردم. تعجب است که گاهى رازهاى خصوصى بعضى خانواده‏ها زبان به زبان نقل مى‏شود و صغیر و کبیر از آن آگاهند!
حضرت رضا علیه‏السلام در حدیثى فرموده است: مؤمن ، هرگز مؤمن راستین نخواهد بود مگر آنکه سه خصلت داشته باشد: سنتى از پروردگار، سنتى از پیامبر و سنتى از ولى خدا. آنگاه سنت و روشى را که مؤمن باید از خدا آموخته و به کار بندد ، «رازدارى» معرفى مى‏کند: «و اما السنة من ربه کتمان سره.»
اگر حرفى را از کسى شنیدى که راضى به نقل آن براى دیگرى نبود، نقل آن گناه است. اگر بیان یک راز، آبروى خانواده‏اى را به خطر اندازد، فرداى قیامت مسؤولیت دارد و پاسخ گفتن به آن بسیار دشوار است.
چرا غیبت حرام است و زشت‏ترین معصیت؟ چون خمیر مایه‏اش همان



افشاى اسرار و بدیها و معایب دیگران است. مگر آبروى رفته را مى‏توان دوباره بازگرداند و مگر آب ریخته را مى‏توان جمع کرد؟
اگر از اختلافات خانوادگى زن و مردى خبر دارى، چه نیازى و لزومى به طرح و افشاى آن؟
اگر در کسى نقطه‏ى ضعفى سراغ دارى، با کدام حجت شرعى و مستمسک دینى آن را فاش و پخش و بازگو مى‏کنى؟

مگر مى‏توان هر چه را دانست، گفت؟
مگر گفتن هر راستى واجب است؟
حالا باید این سوال برسید که چه چیزی موجب فاش کردن راز دیگران میگردد؟؟؟؟؟

1. «پرحرفى» . از لابه‏لاى پرحرفیهاى انسان، بسیارى از «اسرار مگو» از زبان مى‏پرد. درمانش نیز کم‏حرفى است.

2. «خودنمایى» . این خصیصه، بیشترین ضربه‏ها را مى‏زند. یعنى وانمود کردن اینکه انسان در جریان است و با «بالا» ها ارتباط دارد و اخبار دست اول را مى‏داند یا آدم مهمى است، سبب مى‏شود خیلى از اسرار را(چه شخصى و چه مربوط به نظام) باز بگوید.

3. «دوستى» . آنان که روى رفاقت و صمیمیت، اسرار محرمانه را مى‏گویند و به عواقب آن بى‏توجهند، گاهى دوستانه دشمنى مى‏کنند!

4. «وسایل ارتباط جمعى» . گاهى آنچه از طریق رسانه‏ها، بى‏سیم، تلفن، جراید، عکس و فیلم، نامه، حرفهاى عادى مردم کوچه و بازار و در مجالس و محافل مطرح مى‏شود، رازها را فاش مى‏سازد. و ... برخى علتها و راههاى دیگر.


زیباست این کلام حضرت صادق علیه‏السلام:
«
سرک من دمک فلا یجرین من غیر اوداجک»

راز تو از خون تو است، پس نباید جز در رگهاى خودت جارى شود!


و مگر «خون» ، عامل بقاى انسان نیست؟ و اگر خون از بدن برود، جان هم پر مى‏کشد. اسرار هم همین حکم را دارد.



گفتن هر سخنى در هر جا
نبود شیوه‏ى مردان خدا

هر سخن، جا و مقامى دارد
مرد حق، حفظ کلامى دارد

حاصل کار دهد باد فنا
گفتن هر سخنى در هر جا

بارى ... باید زبان را در حفظ راز، یارى کرد. راز، امانت است. در حفظ آن باید کوشید. چه بسا اختلافها و کدورتهایى که ریشه در افشاى اسرار این و آن دارد.