.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

همه آدما بازی رو دوست دارن

این بستگی به ما داره که

"همبازیشون"باشیم یا 

 "اسباب بازیشون"

ایرانسل

ایرانسل !
نوکرتم !
داداش !
به امام حسین من دوست ندارم تو مسابقه شما شرکت کنم!
به جون مامانم adsl دارم!
...
 صبح به صبح، ساعت ٧ منو با اس ام اس فروش ویژه بیدار نکن.
شارژ جایزه بخوره تو سر عمت 100000تومان شارژ کنم 100تومن بدی!
موبایل بانک نمیخوام!
اینقدر واسه هر چی تبریک نگو!
نکن برادر من !
‌نکن پدر من !
نکن بی ........!
من تا حالا از شما پیشواز گرفتم؟
بابام گرفته؟
ننم گرفته؟؟؟؟کی گرفته؟؟
چی میخوای از جوووون ِ من اخه ؟
دس از سرم وردااااااااااااااااااااااااار

شهدا شمع محفل بشریتند...

هفته دفاع مقدس را

با یک صلوات به روان پاک شهدا گرامی بداریم

و برای شفای همه جانبازان دست به آسمان دراز کنیم

 

:)

طرف میره رستوران میگه : جوجه دارین ؟

گارسون : آره

میگه : دونش بدین نمیره...

...


http://night2girl.persiangig.com/new_folder/Sonya_by_frida_vl.gif


زِندگـــی در حــــــــال بارگـــــــیری است، لطفاً صـَــــبر کـُــنید..
اینجـا سُــــرعت خوشــــبختی بسیار کــــم اَست...!!
تـــا زِندگــــــــی ات لُـود شـــــــود ..
عُمـــــــــرت تمـام شــده


تسلیت...

سلام ضربت خوردن اقامون علی رو به همتون تسلیت میگم.

تو این شبا مارم فراموش نکنید.این شبا از هزار شب بهتره و ملک وملکوت بهم اونقد نزدیکن که دستای کوچیکتون فقط چند وجب تا اسمون فاصله دارن !

فاصله ای به اندازه یک بالا بردن...

بهترین تقدیر و سرنوشت رو برای همتون خواهانم

 

...

می گویند : شاد بنویس ...

نوشته هایت درد دارند!


و من یاد ِ مردی می افتم ،


که با کمانچه اش ،


گوشه ی خیابان شاد میزد...


اما با چشمهای ِ خیس ... !!

یاد خدا...

نـــسیم دانه را از دوش مورچــ ـه انداخت.

مورچه دانهــ را دوبــ ـاره بر دوشش گذاشتــــ


و به خــدا گفت: «گاهــ ـی یادم میــ ــرود که هستی،


کاش بیشتر نسیــ ـم می وزید...»

خدا کجاست...

سلام این متن برگرفته از رمان «روی ماه خدا را ببوس» نوشته ی مصطفی مستوره.اگه کاملشو گیر آووردین بخونین.

 

...حالا به گریه می افتد. ساکت ایستاده ام و دلم می خواهد هرچه توی دلش جمع شده بریزد بیرون. می گوید: «خودت گفتی یه شب خواب دیدی تو و مونس رفته اید توی دشت و اون جا صدای خدا را شنیده اید که گفته بود: دارید دنبال چی می گردید؟ و تو گفته بودی دنبال تو، داریم دنبال تو می گردیم. بعد اون صدا گفته بود: برای پیدا کردن من که نمی خواد این همه راه بیایید توی دشت و بیابان. گفته بود: من توی سفره ی خالی شما هستم؛ توی چروک های صورت عزیز. توی سرفه های مادربزرگ. توی شیارهای پیشونی پدربزرگ. توی ناله های زنی که داره وضع حمل می کنه. توی پینه های دست آدم های بدبخت فقیر. توی آرزوهای دخترهای فقیر دم بخت که دوست دارند کسی با اسب سفید بال دار بیاد و اونا را از نکبت فقری که توش گیر کرده اند، نجات بده. توی عینک ته استکانی چشم های پدران ناامیدی که با جیب خالی، بچه ی مریض شون را از این دکتر به اون دکتر می برند. توی دل دوتا پسر بچه دبستانی که سر یک مدادپاک کن توی خیابون با هم دعواشون می گیره.


توی دل مردی که شب با جیب خالی باید بره خونه،ولی از زن و بچه هاش خجالت می کشه. توی دل زن اون تعمیرکاری که دوست داره شب ها که شوهرش از کار برمی گرده خونه، دست هاش از کار و روغن و گریس سیاه باشه؛ که یعنی اون روز کاری بوده و شوهره پولی درآورده. به همین خاطر اول به دست های شوهرش نگاه می کنه ببینه سیاهند یا نه؟ توی دل اون شوهره که اگه دستاش سیاه نباشن، ساکت می ره یک گوشه ی اتاق تا گرسنه بخوابه،ولی صدای زنش که هی به بچه هاش می گه «خدا بزرگه، خدا بزرگه»، نمی ذاره اون راحت بخوابه.


توی فکرهای آن فیلسوف بی چاره که می خواد منو ثابت کنه، ولی نمی تونه. توی نمازهای طولانی آن عابد که حاضر نیست خلوت شبانه اش ر با همه ی دنیا عوض کنه. توی چشم های سرخ شده ی کسی که به ناحق سیلی می خوره، ولی خجالت می کشه گریه کنه. توی اندوه بزرگ و عمیق پدری که جسد پُر از خون پسرش را از جبهه می آورند و فقط به چشم های پسره نگاه می کنه و صورتش خیس اشک می شه. توی زبان طفل شش ماهه ای که از تشنگی خشک شده بود و به جای سیراب کردنش، تیر به گلوش زدند. توی شرم پدر اون طفل که از زنش خجالت می کشید اونو با گلوی پاره به مادرش برگردونه. توی خاک هایی که روی شهید ریخته می شه. توی اشک های بچه ای که برای اولین بار از درد بی پدری گریه می کنه و حتی معنای یتیم شدن را نمی تونه بفهمه. توی تنهایی آدم ها، توی استیصال آدم ها، توی استیصال، توی استیصال، توی خدا یا چه کنم ها؟


توی خوشحالی شب عید بچه ها.توی شادی عروسی ها. توی غم تمام نشدنی زن های بیوه. توی بازی بچه ها. توی صداقت. توی صفا. توی پاکی. توی توبه. توی توبه های مکرری که دائم شکسته می شوند. توی پشیمانی از گناه. توی بازگشت به من. توی غلط کردم ها. توی دیگه تکرار نمی شه. توی قول می دم دیگه بچه ی خوبی باشم.


توی دوستت دارم. توی آدم هایی که خودشان شده اند بهشت. توی علی (ع) که بهشت متحرکه و باز هم توی علی؛ توی نماز علی، توی اشک های علی، توی غم های علی. توی لب های مونس که روزی سه بار مهر نماز را می بوسه. توی دست های سایه که هر روز صبح، قرآنی را که تو براش خریدی، باز می کنه. توی دل شلوغ تو. توی همه دانسته های بی در و پیکر تو. توی تقلای تو.توی شک و توی خواستن تو. توی عشق تو به سایه. توی...»

ستایش...

ساده است ستایش گلی

چیدنش

و از یاد بردن که آبش باید داد... 

 

بجنگ...

به این فکر نکن که روبرویت کیست

فقط برای خواسته هایت بجنگ ؛ بجنگ ؛ بجنگ ....

حتی اگر احتمال پیروزیت یک به بینهایت باشه !
 

...

شیشه ای میشکند
یک نفر میپرسد: که چرا شیشه شکست؟
یک نفر میگوید:شاید این رفع بلاست
دیگری میگوید شیشه ی پنجره را باد شکست
دل من سخت شکست
هیچکس هیچ نگفت.غصه ام را نشنید
از خودم میپرسم:ارزش قلب من از شیشه مگر کمتر بود؟‎

زنده باد مریم طوسی...

 

 

طوسی :مدال هایم به چشم نمی آیند! 

در مسابقات جایزه بزرگ آسیا یک طلا و دو نقره گرفتم اما بازتابی نداشت!!!!!! 

این پستا فقط بخاطر همه تلاشهایی که با تمام محدودیت وسختی هاش کرده گذاشتم. 

امیدوارم موفق باشه. 

میشه با تمام محدودیت وسختی ها به هدفت رسید 

هدفت هرچی میخواد باشه فقط باید سمت خدایی بگیره...

مگر بچه شیعه ها مردن؟؟؟؟

بچه شیعه ها در برابر بی احترامی وهجوم وحشیانه به ارزشای پاک و اللهی خود ساکت ننشستن  

شیعه اجازه نمی دهد هر بی سر و پایی که در بحث و گفتگو چیزی برای عرضه ندارد و در برابر استدلال و برهان شیعه تحقیر شده است با اهانت و سبکسری بخواهد عقده گشایی کند . شیعه با دوستان خدا دوست و با دشمنان خدا دشمن است . 

 

 

 

ما مرده ایم مگر که سگی دم بر آورد

 اُو اُو کند و نام شما را بیاورد؟!

 روباه چشم بر دهن خوک دوخته

ای بی حیای سگ صفت خود فروخته

مهدی اگر امان بدهد باده می زنیم

 بر گردن کثیف تو قلاده می زنیم

شیعه سر حرف خودش ایستاده است

چیزی ز عمر نحس تو باقی نمانده است