با عرض سلام خدمت همکلاسی های عزیز
نمره ی آز فیزیک هم اعلام شد البته اکثر نمره ها که معلوم بود
مخصوصا نمره ی خانوما که استاد جمیعا 18.50 بهشون میداد
در کل
بیشترین نمره کلاس : | 18.50 |
کمترین نمره کلاس : | 14.00 |
میانگین نمرات کلاس : | 15.7 |
امیدوارم تعطیلات خوبی داشته باشید
شهر از بالا زیباست ؛
و آدم ها از دور جذاب
فاصله مناسب رو حفظ کنیم
تا دوست داشتنی بمونیم !
تصویر با عنوان "عشق مادر در زمان زلزله"، اثر یک عکاس چینی که برنده مدال طلای پنجمین دوره "مسابقات بین المللی عکاسی مطبوعات چین" شده است
ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد , پشت خط مادرش بود
پسر با پرخاش و عصبانیت گفت:چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟
مادر گفت:۲۰ سال پیش در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی
فقط خواستم بگویم "تولدت مبارک"
پسر از اینکه دل مادرشو شکسته بود تا صبح خوابش نبرد
صبح سراغ مادرش رفت وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت
ولی مادر دیگر در این دنیا نبود.....
پشت هر کوه بلند
سبزه زاریست پر از یاد خدا
و در آن باغ کسی می خواند
که خدا هست، دگر غصه چرا؟!؟!...
آرزو دارم:خورشید، رهایت نکند
غم، صدایت نکند
ظلمت شام، سیاهت نکند
و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند
به کسانی که پشت سرتان حرف میزنند بی اعتنا باشید,
آنها به همانجا تعلق دارند ؛
دقیقا "پشت سرتان"
ای پدر ای با دل من همنشین
ای
صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم
تنهاییم
آشنایی با غم
تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من
ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار
ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینه ای
در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و پایدار
می
برم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار
مهربانی از تو مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق می دهی
عاشقی را یاد عاشق می دهی
با تو سبزم , گل بهارم , ای پدر
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
فرا رسیدن ولادت با سعادت امیرالمومنین حضرت علی (ع) , روز پدر و همچنین روز مرد را
به تمامی همکلاسی های عزیزم تبریک عرض میکنم
از مترسکی سوال کردم:آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشدهای ؟
زندگی را نخواهیم فهمید اگر
از همه گلهای سرخ دنیا متنفر باشیم فقط چون در کودکی وقتی خواستیم گلسرخی را بچینیم خاری در دستمان فرو رفته است.
دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم و جرات زندگی بهتر داشتن را لب تاقچه به فراموشی بسپاریم فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند تا از آرزوهایمان اجابت نشدند.
عزیزی را برای همیشه ترک کنیم فقط به این خاطر که در یک لحظه خطایی از او سر زد و حرکت اشتباهی انجام داد.
دیگر درس و مشق را رها کنیم و به سراغ کتاب نرویم فقط چون در یک آزمون نمره خوبی به دست نیاوردیم و نتوانستیم یک سال قبول شویم.
دست از تلاش و کوشش برداریم فقط به این دلیل که یک بار در زندگی سماجت و پیگیری ما بینتیجه ماند.
همه دستهایی را که برای دوستی به سمت ما دراز میشوند، پس بزنیم فقط به این دلیل که یک روز، یک دوست غافل به ما خیانت کرد و از اعتماد ما سوء استفاده کرد.
همه شانسها و فرصتهای طلایی همین الان را نادیده بگیریم فقط به این خاطر که در یک یا چند تا از فرصتها موفق نبودهایم.
و زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر
فقط چون یکبار در عشق شکست خوردیم دیگر جرات عاشق شدن را از دست بدهیم و از دل بستن بهراسیم.
فراموش نکنیم که بسیاری اوقات در زندگی وقتی به در بستهای میرسیم و یکصد کلید دردستمان است، هرگز نباید انتظار داشته باشیم که کلید در بسته همان کلید اول باشد .شاید مجبور باشیم صبر کنیم و همه صد کلید را امتحان کنیم تا یکی از آنها در را باز کند. گاهی اوقات کلید صدم کلیدی است که در را باز میکند و شرط رسیدن به این کلید امتحان کردن نود و نه کلید دیگر است. یادمان باشد که زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر کلید صدم را امتحان نکنیم فقط به این خاطر که نود و نه کلید قبلی جواب ندادند. از روی همین زمین خوردنها و دوباره بلندشدنهاست که معنای زندگی فهمیده میشود و ما با تواناییها و قدرتهای درون خود بیشتر آشنا میشویم.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر از ترس زمین خوردن هرگز قدم در جاده نگذاریم
پیامدهای هواپرستی...!
أَرَءَیْتَ مَنِ اتَّخَذَإِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلاً(فرقان، 43)
آیا کسى که هواى نفس خود را معبود خود قرار داده است دیده اى؟
آیا تومى توانى وکیل او باشى (و به دفاع از او برخیزى و او را هدایت کنى)؟
* هواپرستى، سرچشمه غفلت است. «و لاتُطِع مَن أغفَلنا قَلبه عن ذِکرنا واتّبع هَواه»
* هواپرستى، سرچشمه ى کفر است. «مَن لا یؤمن بها و اتّبع هَواه»
* هواپرستى، بدترین انحراف است. «و مَن أضلّ ممّن اتّبع هَواه»
* هواپرستى، مانع قضاوت عادلانه است. «فَاحکُم بین النّاس بالحقّ و لا تتّبع الهَوى»
* هواپرستى، سرچشمه ى فساد است. «لو اتّبَع الحقّ أهوائهم لفَسدتِ السّموات والارض»
* هواپرستى، سرچشمه ى غصّه هاست.
* هواپرست، ایمان ندارد.
* هواپرست، بى عقل است.
* هوا و وهوسها انسان را کر و کور کرده، قدرت تشخیص حقّ را میگیرد.
* شجاعترین مردم کسانى هستند که بر هوسهاى خود غلبه کنند.
* پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: هوا را بدان سبب هوا نامیده اند که صاحب خود را فرو مى افکند. والسلام
ارزش آرزو:
آرزو عامل و انگیزه حرکت و رشد است. رسول اکرم (ص)فرمودند: «لولا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجرها» اگر آرزو نبود، نه مادرى کودک خود را شیر میداد و نه کشاورزى درختى را میکاشت.
حضرت عیسى (ع)، پیرمردى را دید که بیل در دست دارد و زمین را شخم میزند، گفت: خدایا! آرزو را از این مرد بگیر. دید پیرمرد بیل را کنار گذاشت و خوابید. پس از مدتى، حضرت عیسى از خدا خواست که آرزو به او برگردد، مشاهده کرد که پیرمرد بلند شد و شروع به کار کرد.
مهار کردن آرزو:
آرزوها باید در چارچوب امکانات، استعدادها، شرایط و ظرفیّت باشد وگرنه سر از موهومات در می آورد. امام على(ع) فرمودند: «بیشترین ترس من بر شما، از هوا پرستى و آرزوهاى طولانى است».
آرزوهاى منفى:
در قرآن از بعضى آرزوها انتقاد و نهى شده است. نظیر کسانیکه آرزو داشتند ثروت قارون را داشته باشند و میگفتند: «یا لیت لنا مثل ما اوتى قارون»
یاآرزودارند مورد ستایش نابجا قرار گیرند: «یحبّون أن یحمدوا بما لم یفعلوا»
یا آرزو دارند بر دیگران برترى داشته باشند.«تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوّاً فى الارض»
بارها خداوند با جملات: «لا تعجبک اموالهم» و «لا تمدّنّ عینیک» مؤمنان را از نگاههاى آرزومندانه به سرمایه داران و مرفّهان باز داشته است. والسلام
سالها پیش , در کشور آلمان , زن و شوهری زندگی می کردند.آنها هیچ گاه صاحب فرزندی نمی شدند.یک روز که برای تفریح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند , ببر کوچکی در جنگل , نظر آنها را به خود جلب کرد.مرد معتقد بود : نباید به آن بچه ببر نزدیک شد.به نظر او ببرمادر جایی در همان حوالی فرزندش را زیر نظر داشت.پس اگر احساس خطر می کرد به هر دوی آنها حمله می کرد و صدمه می زد.اما زن انگار هیچ یک از جملات همسرش را نمی شنید , خیلی سریع به سمت ببر رفت و بچه ببر را زیر پالتوی خود به آغوش کشید , دست همسرش را گرفت و گفت :عجله کن!ما باید همین الآن سوار اتوموبیلمان شویم و از اینجا برویم.آنها به آپارتمان خود باز گشتند و به این ترتیب ببر کوچک , عضوی از ا عضای این خانواده ی کوچک شد و آن دو با یک دنیا عشق و علاقه به ببر رسیدگی می کردند. سالها از پی هم گذشت و ببر کوچک در سایه ی مراقبت و محبت های آن زن و شوهر حالا تبدیل به ببر بالغی شده بود که با آن خانواده بسیار مانوس بود.
در گذر ایام , مرد درگذشت و …
ادامه مطلب ...