.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

توصیه‌های امنیتی

گوگل مجموعه توصیه‌های امنیتی را برای حفاظت از کاربران در برابر حملات اینترنتی منتشر کرده است.

یکی از مهم‌ترین توصیه ها در زمینه نحوه حفاظت از کلمات عبور است. گوگل از کاربران خواسته تا کلمات عبور خود در سرویس های پست الکترونیک، مسنجر، شبکه های اجتماعی را حداقل سالی دو بار عوض کنند تا بتوانند امنیتشان را حفظ کنند.

 

در این مجموعه توصیه ها تاکید شده از انجا که هکرها علاقه خاصی به سرقت کلمات عبور ایمیل ها دارند حفاظت از آنها نیز روز به روز دشوارتر شده است. حداقل سوءاستفاده از ایمیل های هک شده ارسال انبوه هرزنامه به افراد موجود در فهرست تماس هر کاربر است. زیرا کاربران به ایمیل هایی که از آدرس های آشنا دریافت کنند توجه بیشتری نشان می دهند.

توصیه دیگر حفظ هوشیاری در مورد ایمیل های مشکوک است که از کاربران می خواهند اطلاعات شخصی خود را در سایت های دیگر وارد کنند. هکرها با سرقت این اطلاعات حساب های بانکی کاربران را خالی می کنند یا خسارات مادی و معنوی دیگری به کاربران وارد می کنند.

گوگل همچنین به کاربران توصیه کرده از استفاده از کلمات عبور ساده که قابل حدس زدن هستند ماند تاریخ تولد، اسم کوچک و با ترکیبی از این کلمات و اعداد ساده خودداری کنند.

دانلود نمونه سوالات معادلات دیفرانسیل دانشگاه های مختلف

http://images.persianblog.ir/298935_nRDl8IbK.jpg


لینک دانلود تصحیح شد


نمونه سوالات میان ترم و پایان ترم معادلات دیفرانسیل--دانشگاه زنجان

10 نمونه سوال امتحانات میان ترم و پایان ترم سال های اخیر در این مجموعه قرار دارد.(دانشگاه زنجان)


دانلود


نمونه سوالات میانترم و پایانترم معادلات دیفرانسیل استاد مرشدی (دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد - موسسه آموزش عالی خاوران مشهد)


دانلود


خطای چشم

  

به ادامه مطلب مراجعه...

ادامه مطلب ...

تصویر کودکی بچه های کلاس ۲

( تصویر ۱ )



شخص موردنظر : آرش رحمانی


در سن ۱سالگی

........................................................................................................................


به نظر شما تصویر زیر به کدوم شخص از بچه های کلاس تعلق دارد؟؟!! لطفا پاسخ خودتون رو در قسمت نظرات درج کنید.............



معجزه ی عشق . . .


سالها پیش , در کشور آلمان , زن و شوهری زندگی می کردند.آنها هیچ گاه صاحب فرزندی نمی شدند.یک روز که برای تفریح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند , ببر کوچکی در جنگل , نظر آنها را به خود جلب کرد.مرد معتقد بود : نباید به آن بچه ببر نزدیک شد.به نظر او ببرمادر جایی در همان حوالی فرزندش را زیر نظر داشت.پس اگر احساس خطر می کرد به هر دوی آنها حمله می کرد و صدمه می زد.اما زن انگار هیچ یک از جملات همسرش را نمی شنید , خیلی سریع به سمت ببر رفت و بچه ببر را زیر پالتوی خود به آغوش کشید , دست همسرش را گرفت و گفت :عجله کن!ما باید همین الآن سوار اتوموبیلمان شویم و از اینجا برویم.آنها به آپارتمان خود باز گشتند و به این ترتیب ببر کوچک , عضوی از ا عضای این خانواده ی کوچک شد و آن دو با یک دنیا عشق و علاقه به ببر رسیدگی می کردند. سالها از پی هم گذشت و ببر کوچک در سایه ی مراقبت و محبت های آن زن و شوهر حالا تبدیل به ببر بالغی شده بود که با آن خانواده بسیار مانوس بود.

در گذر ایام , مرد درگذشت و …

ادامه مطلب ...

خصوصیتهای دخترها و پسرها از 14 تا 28 سالگی

خصوصیات اقاپسرها  

 

سن ۱۴ سالگی: تازه توی این سن ، هر رو از بر تشخیص میدن! (اول بدبختی!)
سن
۱۵ سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن! ... از قیافه ی خودشون بدشون میاد!
سن
۱۶ سالگی: توی این سن اصولا“ راه نمیرن ، تکنو می زنن! ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن! ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن!
سن
۱۷ سالگی: یه کمی مثلا آدم می شن! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند می خونن! (یادش به خیر ، اون روزا که تکنو نبود ، راکنل رو می خوندن!)
سن
۱۸ سالگی: هر کی رو می بینن ، تا پس فردا عاشقش می شن! ... آخ آخ! آهنگهای داریوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه!
 سن
۱۹ سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن! ... تیز میشن ، ابی گوش میدن!
 سن
۲۰ سالگی: از همه شون رو دست می خورن! ... ستار گوش میدن که نفهمن چی شده!
 سن
۲۱ سالگی: زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن! (مثلا عاقل میشن!)
 سن
۲۲ سالگی: نه! می فهمن که زندگی همش عشــــقه! ... دنبال یه آدم حسابی می گردن!
 سن
۲۳ سالگی: یکی رو پیدا می کنن! اما مرموز می شن! (دیدشون عوض میشه!)

ادامه مطلب ...

شرط بندی پیرزن

یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی 1 میلیون دلار افتتاح کرد . سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقات کند . و طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود ، تقاضای او مورد پذیرش قرار گرفت . قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد.
پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید: راستی این پول زیاد داستانش چیست؟آیا به تازگی به شما ارث رسیده است؟ زن در پاسخ گفت: خیر ، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است ، پس انداز کرده ام . پیرزن ادامه داد و از آنجائی که این کار برای من به عادت بدل شده است ، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید ! 
مرد مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با شنیدن آن پیشنهاد بی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد : بیست هزار دلار و اگر موافق هستید ، من فردا ساعت ده صبح با وکیلم در دفتر شما حاضر خواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است . مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت ده صبح برنامه ای برایش نگذارد . 
روز بعد درست سر ساعت ده صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراً وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت . 
پیرزن بسیار محترمانه از مرد مدیر عامل خواست کرد که در صورت امکان پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن به در آورد .
مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود ، با لبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد .
وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید ، با تعجب از پیر زن علت را جویا شد . 
پیرزن پاسخ داد : من با این مرد سر یکصد هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن بیرون بکنه

داستان کوتاه و زیبای عشق جوان به دختر پادشاه


داستان

 

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن  به معشوق نمی یافت و...


ADv

ادامه مطلب ...

کرم یخچال

نسل ما کرم یخچال دارد؛ در یخچال را باز میکند؛ مدتها روبروی آن می ایستد چیزی نمیخورد در یخچال را می بندد.

http://www.takmahfel.com/uploaded/pcaf379dcd0093a2e9dfdd0ef821fe3f54_gdb7n4g7kr2p7kjoai3e.gif

بغض

بغض هایت را در دلت نگه دار...گاهی سبک نشوی...سنگین تری !

راستو دروغ دنیای ما

راست و دروغ کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ، فیلسوف است . 

 کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است  

کسی که پول می گیرد تا دروغ بگوید دلال است . 

 کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست . 

 کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است . 

 کسی که پول می گیرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکیل است . 

 کسی که جز راست چیزی نمی گوید بچه است . 

 کسی که به خودش هم دروغ می گوید متکبر و خود پسند است. 

 کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است . 

 کسی که سخنان دروغش شیرین است شاعر است. 

 کسانی که علی رغم میل باطنی خود دروغ می گویند زن و شوهر هستند . 

 کسی که اصلاً دروغ نمی گوید مرده است . 

 کسی که دروغ می گوید و قسم هم می خورد بازاری است . 

 کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد آدم پر حرفی است .  

                                                                یاعلی

جملات زیبا و ارزشمند از کوروش کبیر


انان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند


و.....









ADv

ادامه مطلب ...

جمله جادویی...

مدت زیادی از زمان ازدواجشان می‌گذشت و طبق معمول زندگی فراز و نشیب‌های خاص خودش را داشت.
یک روز زن که از ساعت‌های زیاد کار شوهر عصبانی بود و همه چیز را از هم پاشیده می‌دید، زبان به شکایت گشود و باعث ناامیدی شوهرش شد.
مرد پس از یک هفته سکوت همسرش، با کاغذ و قلمی‌در دست به طرف او رفت و پیشنهاد کرد هر آنچه را که باعث آزارشان می‌شود را بنویسند و در مورد آن‌ها بحث و تبادل نظر کنند.
زن که گله‌های بسیاری داشت بدون اینکه سرخود را بلند کند، شروع کرد به نوشتن.
مرد پس از نگاهی عمیق و طولانی به همسر، نوشتن را آغاز کرد.
یک ربع بعد با نگاهی به یکدیگر کاغذ‌ها را رد وبدل کردند. مرد به زن عصبانی و کاغذ لبریز از شکایت خیره ماند…
اما زن با دیدن کاغذ شوهر، خجالت زده شد و به سرعت کاغذ خود را پاره کرد.
شوهرش در هر دو صفحه این جمله را تکرار کرده بود:
"دوستت دارم عزیزم"

وقتی یه دختر...

 

وقتی یک دختر در جوانی سیب باشد در پیری چه شکلی می‌شود!؟ .....  

ادامه مطلب ...

دقت کردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

۱.تازه دارم میفهمم "موفق باشید" استاد آخر برگه امتحان،  
 جواب همون "خسته نباشید"هایی که وسط درس دادنش میگفتیم 
 
۲.فقط تو ایرانه که وقتی راننده ی ماشین میخواد دنده عقب بره همه سرنشین  های ماشین سرشونو به عقب برمیگردونن  
 
۴.بچه که بودیم رختخوابامون خیس میشد اما حالا که  
بزرگ شدیم متکاهامون 

۳.با هرکی دوست میشیم همون هفته تولدشه 
 
۵.هر بلای طبیعی که سر خارجی‌ها بیاد عذاب الهیه، ولی هر بلای طبیعی که سر ایرانی‌ها بیاد امتحان الهی