.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

نامردی

نامردی یعنی هجی یک درد عظیم 

چه بده وقتی باید خفه شی و دم نزنی...هی نامرد بفهم سکوتم نشانه ی حماقت نیست 

ثانیه ها دارن خط میخورن 

آینده نزدیکه 

                        یا علی

شطرنج زندگی...

عشق همانند ِ شطرنجی زندگیست ؛ شاهان معشوقه های این بازیندُ سربازان عاشقان ِ این صحنه نبرد . ؛ در این صحنه زندگی هیچ گاه جفت شاه [ دو معشوقه ] نمی گنجد . گنجیدنش خلأ بوده و خارج از قانون ِ جنگل بوده . سرباز ِ دو طرفه ینی ترد از صحنه ؛ در این صحنه یک معشوقه همیشه قربانی بود همانند بازی که یک شاه همیشه با لطافت و با هوشی اوج گرفته ؛ هیچ گاه به ناز ِ شاه برنده نباز . شاید بازنده برای دل خوشیت کنار گذاشته شد . !

نظر بسیار زیبای یک ریاضیدان درمورد زن و مرد!

روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند.
جواب داد:
اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =۱
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰۰
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر  جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰۰۰
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.

جملات قصار

فرقی نمی کند...

گودال آب کوچکی باشی یا دریای بی کران...

زلال که باشی ، آسمان در تو پیداست  

احساساتم نه خوبند و نه بد اما به خاطر اینکه مال من هستند اهمیت دارند.

گاهی باید قبل از برطرف شدن نقص‌های خودمان، نقص‌هایمان را بپذیریم.

  

از آهسته رشد کردن نترس، از هنوز راکد ماندن بترس.

تا زمانی که توقف نکردید مهم نیست چقدر آهسته پیش می‌روید.

سایر افراد را آن طور که هستند می‌پذیرم. اکنون خشم کمتری دارم.

تدریجا یاد گرفتم «کاشکی»های من تحقق نخواهد یافت. اما همچنین یاد گرفتم حتی اگر آنها تحقق پیدا نکنند می‌توانم شاد باشم.

نمی‌توانید با خرد کردن مرمر با چکش، مجسمه درست کنید، نمی‌توانید به زور بازو ذهن یا روح آدمی را تغییر دهید.

این قدر درگیر زخم‌های کهنه نشو تا رشد تازه را فراموش کنی.

ادامه مطلب ...

انتظار

اگه یه روز از دنیا بمونه مهدی میاد 

                                        مهدی میاد 

                                                  

                  مهدی میاد

صندلی داغ ( عبدالله پاویز )


مهمان این هفته: عبدالله پاویز

سوالات خود را در رابطه با مهمان بپرسید و جواب بگیرید. 

راستی بچه ها اگه واسه مهمان هفته بعد کسی داوطلب هس بگه لطفا....

تصویر کودکی بچه های کلاس ۱

سلام خدمت همه دوستان عزیز و همکلاسی های گلم...


چندروزیه واسه جذاب تر شدن وبسایت و بیرون اومدن از یکنواختی تصمیم گرفتیم یه طرحی رو تو وبسایت اجرا کنیم و تصاویر کودکی دوستان رو بذاریم و دیگران به تشخیض شخص مورد نظر بپردازند امیدوارم بخش جالبی از آب در بیاد...


به نظر شما تصویر زیر به کدوم شخص از بچه های کلاس تعلق دارد؟؟!! لطفا پاسخ خودتون رو در قسمت نظرات درج کنید.............



کاسه چوبی

پیرمردی ضعیف و رنجور تصمیم گرفت با پسر و عروس و نوه ی چهارساله اش زندگی کند.دستان پیرمرد می لرزید چشمانش تار شده بود و گام هایش مردد و لرزان بود . 
اعضای خانواده هر شب برای خوردن شام دور هم جمع می شدند اما دستان لرزان پدربزرگ و ضعف چشمانش خوردن غذا را برایش مشکل می ساخت.نخود فرنگی ها از توی قاشقش قل می خوردند و روی زمین می ریختند.یا وقتی لیوان را می گرفت شیر از داخل آن به روی میز می ریخت.پسر و عروسش از آن همه ریخت و پاش کلافه شدند.
پسر گفت باید فکری برای پدربزرگ کرد.به قدر کافی ریختن شیر و غذا خوردن پر سروصدا و ریختن غذا بر روی زمین را تحمل کرده ام.پس زن و شوهر برای پیر مرد در گوشه ای از اتاق میز کوچکی قرار دادند.در آنجا پیر مرد به تنهایی غذایش را می خورد.در حالی که سایر اعضای خانواده سر میز از غذایشان لذت می بردند و از آنجا که پیرمرد یکی دو ظرف را شکسته بود حالا در کاسه ای چوبی به او غذا می دادند. 
گهگاه آنها که چشمشان به پیرمرد می افتاد و متوجه می شدند همچنان که در تنهایی غذا می خورد چشمانش پر از اشک است. اما تنها چیزی که این پسر و عروس به زبان می آوردند تذکرهای تند و گزنده بود که موقع افتادن چنگال یا ریختن غذا به او می دادند. 
اما کودک 4ساله شان در سکوت شاهد تمام آن رفتارها بود. یک شب قبل از شام مرد جوان پسرش را سرگرم بازی با تکه های چوبی دید که روی زمین ریخته بود.پس با مهربانی از اوپرسید: 
پسرم داری چی می سازی؟
پسرک هم با ملایمت جواب داد:یک کاسه ی چوبی کوچک. تا وقتی بزرگ شدم با اون به تو و مامان غذا بدم.و بعد لبخندی زد و به کارش ادامه داد.

دانشجو در ملل مختلف

ژاپن: بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!
ایران:عاشق تخم مرغ است! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس


 اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست


 دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت


«خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس! .........


ADv

ادامه مطلب ...

بابا نان داد...

راحت نوشتیم بابا نان داد؛

 بی آنکه بدانیم بابا چه سخت برای نان، همه جوانی اش را داد ...

 

دختر اروپایی و پسر آفریقایی در رستوران

 

 

 

 در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا . یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است، سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند. سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد. وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه ...به قیافه‌اش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!

بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند. اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینه اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست. او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعده غذایی‌اش را ندارد. در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.

دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود. به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند، و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را. همه این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛ مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند.

آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد. و اینجاست که پشت سر مرد سیاه‌پوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند، و ظرف غذایش را که دست‌نخورده روی آن یکی میز مانده است.

توضیح:

چقدر خوب است که همه ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم ، وگرنه احتمال دارد مثل احمق‌ها رفتار کنیم؛ مثل دختر بیچاره اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطه تمدن است، در حالی که آفریقایی دانش‌آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد. 

پاسخ سوال چهارم و جواب های دوستان

پاسخ : پدر شوهر و عروس 



وحید عابدی : مرده پدر شوهر و زنه عروسش بوده.یعنی نسبتشون میشه عروس و پدرشوهر.

علیرضا حیدری : فکر میکنم که نزاد همدیگه باشن

ابوالفضل پردل : اگر:
مادرشوهر زن=دختر
مادرزن مرد=مادر
درنتیجه:مرد پدر شوهر زن میباشد
به عبارتی:
مادرشوهر زن=دختر مادرزن مرد
مادر شوهر زن=همسر مرد
مرد=پدرشوهر زن

خانم جعفری : عروس

... (بدون اسم ) : فکر کنم میشه خانومه عروس خونواده بوده

خانم راحله جعفری : پدر شوهر و عروس

خانم شریفی : پدر شوهر و عروس

طباطبایی زاده : عروسشون بود

خانم هادئی : مادرشوهر زن=دختر
مادرزن مرد=مادر
درنتیجه:مرد پدر شوهر زن میباشد
به عبارتی:
مادرشوهر زن=دختر مادرزن مرد
مادر شوهر زن=همسر مرد
مرد=پدرشوهر زن



دوستان لازم به ذکر است قرعه کشی به زودی بین افرادی که پاسخ درست دادن انجام خواهد شد و به 1 نفر از افراد وی پی ان 1 ماهه اهدا خواهد شد .

اطلاعیه در مورد اردو مختلط زیر نظر دانشگاه......

                                
http://irboy.org/pic/z7gb4p311imfyf8tvmu.gifhttp://irboy.org/pic/z7gb4p311imfyf8tvmu.gifhttp://irboy.org/pic/z7gb4p311imfyf8tvmu.gif
                                                                         
                                                  

سلام خدمت همه دوستان و همکلاسی ها عزیز.........


پس از همکاری های بعمل قرار شد درصورت موافقت دانشگاه و اگه بچه ها موافق باشند زیر نظر دانشگاه به صورت مختلط بچه های کلاس رو یه اردو ببریم.البته میتونیم با دانشجوهای کنترلی ۸۸ اردو بریم یا اینکه فقط بچه های کلاس باشن.....

البته زمان و جای مشخصی هنوز واسش تعیین نشده ولی چوا برای این کار بایستی نامه نگاریاش صورت بگیره خواهشا روز ۵شنبه مورخ ۶/۲/۹۱ بعداز امتحان امتحان ریاضی ۲ بچه های کلاس بمونن تانظر خودشونو در مورد کجا باشه بهتره و چه زمانی مناسبه واصلا موافق یا مخالف هستن بگن ......

دوستان همکاری کنید و نظرتونو اگه میتونید در این پستم اعلام کنید خواهشا با اسم باشه........


ممنون

خدانگهدار

فرا رسیدن ایام فاطمیه تسلیت باد......

http://bg.isfpnu.ac.ir/Portals/19/999.jpg

یاس‏ها چقدر شبیه تواند، فاطمه!

ای گم‏گشته بقیع! کدام گم‏شده به تو پناه آورد و پیدایش نکردی؟!

ای بهشت گم‏شده پهلو شکسته، کدام شکسته از تو التیام جست و مرهم نگذاشتی؟!

تو، آن‏سوی خودت بودی و همیشه بهترین را برای دیگران می‏خواستی و این است شیوه عشق، که از پدر به تو رسیده بود.

بانوی مهربانی و آیینه‏ها، چه زود وقت خداحافظی رسید.


حضرت زهرا سلام الله علیها:

خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى که آن ها را برگزیده اى ، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان ، از تو مى خواهم گناه خطاکاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى .

(کوکب الدّرىّ، 1/254)
 


وبسایت برق کنترل دانشگاه علامه فیض کاشانی فرا رسیدن ایام سوگواری حضرت فاطمه ( س ) را به همه کاربران گرامی مخصوصا همکلاسی های عزیز تسلیت عرض مینماید.

نظرسنجی..

شما به غذاهای دانشگاه چقدر امتیاز میدهید؟

کباب ( با طعم پیاز )

مرغ

قیمه

قرمه سبزی

عدس پلو

لوبیاپلو (با چاشنی روغن )

ته دیییگ

انواع ساندویچ ها

میگم حداقل بیاید یه اعتراض دسته جمعی به این غذاها بکنیم شاید ثمربخش باشه!!! دیگه معده برامون نمونده..

حالا غذا به کنار...یه آب سرد کن داریم روبرو سلف که دیگه خودتون میدونید..اگر آب تو لیوان کنیم و چایی نپتون بذاریم توش  جوش میاد...البته اینم بد نیست حداقل میتونیم بریم تو فضای سبز دانشگاه بشینیم و یه چایی دورهم بخوریم.