.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

اشتباهات زندگی ...

میری خودکار میخری 100 تومن ولی لاک غلط گیر 800 تومن! تو این دنیا حتی رو کاغذ هم اشتباه کنی برات گرون تموم میشه چه برسه به زندگی...
1290070080_12572_6efbb42041.jpg

به او اعتماد کن

                                                                                                             
                                                                                                             
مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود،هیچ گاه شاد نبود.او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت:

ارباب،آیا حقیقت دارد که خداوندپیش از بدنیا آمدن شما جهان را اداره می کرد؟

او پاسخ داد:(بله)

 خدمتکار پرسید:

آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آنرا همچنان اداره می کند؟

ارباب دوباره پاسخ داد:بله

خدمتکار گفت:

پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی شما در این دنیا هستید او آنرا ادره کند؟

به او اعتماد کن ، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند.
به او اعتماد کن ، وقتی که نیرویت کم است
به او اعتماد کن ، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی
اعتمادت سخت ترین چیزها خواهد بود...

میدانی چقدر دوستت دارم !؟







ادامه مطب رو از دست ندید....

ادامه مطلب ...

نمرات درس فیزیک 2 اعلام شد . . .

بازم سلام دوستان عزیزم

نمره های درس فیزیک 2 اعلام شد

نمرات هم که شاهکاره شدیدا

بیشترین نمره کلاس : 17.00

کمترین نمره کلاس :3.50

میانگین نمرات کلاس :11.68

بازم جای شکر داره که اکثرا قبول شدیم

و البته نمره های درس معارف 2 هم اعلام شد

بیشترین نمره کلاس : 20.00

کمترین نمره کلاس : 14.50

میانگین نمرات کلاس : 19.13

خوب اینم یه نمونه از نبوغ پسرا با این نمرات عالی

بازم تعطیلات به آقایون و همچنین خانوما  خوش بگذره

پرسش

 

پرسیدم ... ،
چطور ، بهتر زندگی کنم ؟
با کمی مکث جواب داد :
گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،
با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،
و بدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن ،
وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .
پرسیدم ،
آخر .... ،
و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :
کوچک باش و عاشق ... که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..
بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..
داشتم به سخنانش فکر میکردم که نفسی تازه کرد وادامه داد ... :
هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچراید ، آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ، شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، که میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند .
مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ... ،
مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ..

به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ،
که چین از چروک پیشانیش باز کرد و با نگاهی به من اضافه کرد : 

زلال باش ... ،‌ زلال باش .... ، فرقی نمیکند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران ، زلال که باشی ، آسمان در توست


آن سوی پنجره

 در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند .

یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند . تخت او در کنار تنها پنجره اتاق بود . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد . آن ها ساعت ها با یکدیگر صحبت می کردند ؛ از همسر ، خانواده ، خانه ، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می زدند .

هر روز بعد از ظهر ، بیماری که تختش کنار پنجره بود ، می نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می دید ، برای هم اتاقیش توصیف می کرد .بیمار دیگر در مدت این یک ساعت ، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون ، روحی تازه می گرفت.

مرد کنار پنجره از پارکی که پنجره رو به آن باز می شد می گفت . این پارک دریاچه زیبایی داشت . مرغابی ها و قو ها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند . درختان کهن منظره زیبایی به آن جا بخشیده بودند و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می شد.

مرد دیگر که نمی توانست آن ها را ببیند چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد و احساس زندگی می کرد.

روز ها و هفته ها سپری شد . یک روز صبح ، پرستاری که برای حمام کردن آن ها آب آورده بود ، جسم بیجان مرد کنار پنجره را دید که در خواب و با کمال آرامش از دنیا رفته بود . پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که آن مرد را از اتاق خارج کنند . مرد دیگر تقاضا کرد که او را به تخت کنار پنجره منتقل کنند . پرستار این کار را برایش انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد ، اتاق را ترک کرد .

آن مرد به آرامی و با درد بسیار ، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیاندازد . حالا دیگر او می توانست زیبایی های بیرون را با چشمان خودش ببیند. هنگامی که از پنجره به بیرون نگاه کرد ، در کمال تعجب با یک دیوار بلند آجری مواجه شد.

مرد پرستار را صدا زد و پرسید که چه چیزی هم اتاقیش را وادار می کرده چنین مناظر دل انگیزی را برای او توصیف کند ؟

پرستار پاسخ داد : شاید او می خواسته به تو قوت قلب بدهد . چون آن مرد اصلأ نابینا بود و حتی نمی توانست این دیوار را ببیند.

نمرات درس معادلات اعلام شد . . .

سلام خدمت دوستان و همکلاسی های عزیز

استاد تولایی هم نمره های درس معادلات رو اعلام کردن

امیدوارم نمره ی خوبی گرفته باشید

بیشترین نمره کلاس : 18.50
کمترین نمره کلاس : 4.50
میانگین نمرات کلاس : 12


نمرات کارگاه برق اعلام شد

با سلام خدمت دوستان...


نمرات کارگاه برق اعلام شد.امیدوارم با دیدن نمرتون شاد بشید


max: 19.75

avg: 17.36

min: 14.50


با تشکر

قدر همدیگر را بدانیم ...

زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند.

پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.

این بگو مگوها همچنان ادامه داشت. تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند.

پیرمرد صبح از خواب بیدار می شود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می رود و او را صدا می کند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است!

از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود.

 

قدر هر کسی رو بدونیم تا یه روزی پشیمون نشیم


تا که بودیم، نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که خفتیم، همه بیدار شدند
تا که رفتیم، همگی یار شدند
قدر آن شیشه بدانید که هست
 نه در آن موقع که افتاد و شکست

نمرات درس آز فیزیک اعلام شد . . .

با عرض سلام خدمت همکلاسی های عزیز

نمره ی آز فیزیک هم اعلام شد البته اکثر نمره ها که معلوم بود

مخصوصا نمره ی خانوما که استاد جمیعا 18.50 بهشون میداد

در کل

بیشترین نمره کلاس : 18.50
کمترین نمره کلاس : 14.00
میانگین نمرات کلاس : 15.7

امیدوارم تعطیلات خوبی داشته باشید


صندلی داغ ( خانم آغنی )

سلام خدمت همه دوستان گرامی........

۲بـــــــــاره تصمیم گرفتیم صندلی داغ رو بعداز یه وقفه ای راه اندازی کنیم ، ( با تشکر فراوان از خانم آغنی ) بچه ها اگه کسی واسه هفته بعد داوطلب هس بگه لطفا...



مهمان این هفته: خانم آغنی

سوالات خود را در رابطه با مهمان بپرسید و جواب بگیرید. 

راستی بچه ها اگه واسه مهمان هفته بعد کسی داوطلب هس بگه لطفا....

حرف حساب !

چه فرقی می کند باران بیاید یا نه؟ چه فرقی می کند خاک کوچه گل شود و قدمهای من را شمرده شمرده پی زمین سفت بگرداند؟ اصلا چه فرقی می کند آسمان چه می کند؟ مهم اینست که تو باشی. آسمان باشد. ماه باشد. بتابی. ببارد. بر من ! بر من !

 

امشب با خودتم خدا !

آیا واقعا همین طوره؟

این جریمه‌ی آدم بودنه؟

والذین کفروا اولیاهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النارهم فیها خالدون!

پس تکلیف من چی میشه؟
امشب برای هزارمین  بار دعا کردم ایکاش میشد از روی زمین رفت.... یا به آرزوم می رسیدم.

شب میلاد مبارک.التماس دعا

با علی

نفسای آخر

خدایا میوه ی ممنوعه ی کدام باغت را بخورم تا از زمین رانده شوم

آه که زندگی فقط رقص واژه هاست...

یکی به جرم متفاوت بودن تنهاست و یکی به جرم تنهایی متفاوت.


نمرات درس ادبیات فارسی اعلام شد

سلام به برو بچه ها و همکلاسی های خوبم...

غرض از مزاحمت اینکه نمرات فارسی اعلام شد...


ماکزیمم: 20

میانگین: 17.07

مینیمم: 13


با این اوصاف منکه فکر میکنم استاد خیلی عالی برگه های رو تصحیح کردن.اصلا انتظارشو نداشتم.

امیدوارم با دیدن نمره هاتون شاد بشید.


با تشکر