1 - پروفسور علی جوان در سال 1958 زمانی که کارمند آزمایشگاه بل بود، ایده قانون کلی لیزر گازرا مطرح نمود و در 1960 طرح خود را به مرحله باروری رساند. او در سال 1964 برای کارهایی که در زمینه لیزر گازها انجام داده بود مدال استوارت بالنتاین Stewart Ballintine را از انستیتو فرانکلین دریافت نمود و در سال 1966 مدال بنیاد فنی و جان هرتز و در سال 1975 مدال فردریک آیوز از انجمن اپتیکال و در سال 1993 مدال علمی جهانی آلبرت اینشتین را از انجمن World Cultural دریافت کرد.
2 - امید کردستانی معاون ارشد سایت google
3 - فرزاد ناظم مدیر فنی سایت yahoo
4 - حسین اسلامبلچی رئیس شرکت مخابرات آمریکا ATT
5 - ماریا خرسند رئیس شرکت اریکسون
6 - پروفسور بیژن داوری معاون ارشد شرکت IBM بزرگترین شرکت سخت افزار کامپیوتر در جهان
7 - خانم کریستینا امان پور رئیس بخش سی ان ان در آمریکا
8 - پروفسور محمد جمشیدی مدیر برنامه های داخلی ایستگاه فضایی ناسا
9 - قاسم اسرار عضو هیئت مدیره ایستگاه فضایی ناسا
10 - خانم آزاده تبارزاده دانشمند ایستگاه فضایی ناسا
11 - پروفسور لطفی زاده استاد دانشگاه آمریکا و پدر منطق فوزی. کامپیوتر هوشمند و بنیانگذار نسل سوم کامپیوتر در جهان
12 - پروفسور مجید سمیعی رئیس جراحان مغز جهان در آلمان
13 - خانم فرح کریمی تنها زن ایرانی پارلمان هلند
14 - پییر امیدیار موسس و رئیس شرکت ebay بنیانگذار تجارت الکترونیک در جهان
ما میتوانیم!
رسالت دانشگاه ارتقا سطح کیفی آموزش عالی در کشور می باشد و دانشگاه های غیر انتفاعی نیز از این امر مستثنی نمی باشند.
دانشگاه های غیر انتفاعی به همت اساتید و مدیران دانشگاهی در سطح کشور تاسیس می شوند تا سیر به سمت هدف و رسالتی که در ابتدا ذکر گردید را تسریع بخشد. حال ما بر آن شدیم تا در این مقاله به آسیب شناسی یکی از دانشگاه های غیرانتفاعی کشور بپردازیم.
دانشگاه غیرانتفاعی علامه فیض کاشانی در سال 1384 توسط گروهی از اساتید دانشگاه کاشان با هدفی مجهول (حداقل برای ما!) تاسیس گردیده است و تا آن هدف یا اهداف مشخص نگردیده اند نمی توان رای به "انتفاعی" یا "غیرانتفاعی" بودن این دانشگاه داد.
حال اگر از نیات و اهداف این موسسین دلسوز بگذریم، به روند عملکرد این دانشگاه پس از تاسیس آن می رسیم؛ این دانشگاه با کمی اغراق از لحظاتی پس از گود برداری اولیه، شروع به پذیرش دانشجو نموده است تا سریع تر به هدف والای بهبود سطح کمی(و نه کیفی!) آموزش عالی کشور دست یابند.
اهمیتی نخواهد داشت که یک دانشجو، مدرک مهندسی مخابرات را با یک واحد آزمایشگاهی دریافت کند،یا پس از خروج یک دانشجو از دانشگاه چه تغییری در سطح فرهنگی دانشجو رخ می دهد، مهم این است که تعداد دانشجویان در سال x به تعداد y رسیده باشند تا برنامه ریزی های مدریتی – مالی طبق برنامه پیاده شوند!
فرض کنید یک بیمارستان خصوصی که در سال 1383 فاز ساخت آن شروع گردیده است و از لحاظ تجهیزاتی و عمرانی تکمیل نگردیده است ر در سال 1384 به بهره برداری(یا به عبارت صحیح تر به زود بهره برداری!) برسانیم، چه رخ خواهد داد!؟
مممن است بعضی از بیماران بستری شده در این بیمارستان بهبود یابند و برخی بر اثر کمبودهای ناشی از زود بهره برداری جان خود را از دست بدهند و قربانی این فاجعه ی مدریتی شوند؛ حال با کمی قیاس (اگر نگویند مع الفارغ!) و تامل در این فریضه ی هولناک، پر واضح است که قربانیان علمی این " قتلگاه دانش" و نه (دانشگاه!) هستیم، قربانیانی که دیده نمی شوند زیرا گه همچون قربانیان بیمارستان زنده به گور نمی شوند تا اعتراض اجتماع انساتی را در پی داشته باشند و بلکه زنده به گور می شوند!!!
اگر در این فضای آموزشی اساتید و مسئولین را یک جامعه ی کوچک انسانی در نظر بگیریم، در این جامعه هم مثل همه ی جامعه های دیگر هم انسان های شریف و هم انسان های ... یافت می شوند. اساتیدی یافت می شوند که بیشترین کاری که برای تدریس(و نه تفهیم!) مطالب انجام می دهند باز کردن لپ تاپشان است و مسئولینی که حتی حاضر نیستند چند لحظه ی کوتاه در کنار دانشجویان باشند و به مشکلاتشان گوش دهند!
در این دانشگاه عده ای از مسئولین و مدیران ارشد یافت می شوند که روابط ژنتیکی قابل تاملی با یکدیگر دارند و این فی نفسه نقسان نیست که گاهی دارای مزیت نیز می باشد، چه که طبیعاتا برای گزینش مطلوب، عقلانی هم هست از افرادی استفاده کنیم که احاطه بیشتری در ابعاد و زوایای شخصیتی ایشان داریم و نمونه ای از این وضعیت گاهی(!) خوشبختانه در این دانشگاه وجود دارد،البته گاهی هم متاسفانه اینگونه نیست! لیکن رفتار بعضی از مسئولین بر روی گذاره های ما خط بطلان میکشد و سبب این می گرددد که به جای واژه ی عادلانه " شایسته سالاری " از واژه ی ناعادلانه " فامیل سالاریه ناشایسته " در ادبیات نقادانه ی خویش استفاده کنیم.
و اکنون در این فضای مشکوک آموزشی چطور می توان گفت :
"ما میتوانیم!"
بسیار گفتیم و بسیار ناگفته باقی ماند!
.₪. حسرت همیشگی .₪.
تازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت ..
زووووووووووووو ..........
تمرین روزهای نــــفــــس گــــیــــر زندگی بود..
قطعا روزی صدایم را خواهی شنید..
روزی که نه صدا اهمیت دارد نه زور..
این آینده کدام بود که بــهــتـــریـــن روزهــــای عمــــــر را حرام دیدارش کردم؟
خدایا !!!
من همان "جاده خاکی کودکی هایم " را میخواهم...!
- زنده یاد حسین پناهی -
ایرانسل !
نوکرتم !
داداش !
به امام حسین من دوست ندارم تو مسابقه شما شرکت کنم!
به جون مامانم adsl دارم!
... صبح به صبح، ساعت ٧ منو با اس ام اس فروش ویژه بیدار نکن.
شارژ جایزه بخوره تو سر عمت 100000تومان شارژ کنم 100تومن بدی!
موبایل بانک نمیخوام!
اینقدر واسه هر چی تبریک نگو!
نکن برادر من !
نکن پدر من !
نکن بی ........!
من تا حالا از شما پیشواز گرفتم؟
بابام گرفته؟
ننم گرفته؟؟؟؟کی گرفته؟؟
چی میخوای از جوووون ِ من اخه ؟
دس از سرم وردااااااااااااااااااااااااار
هفته دفاع مقدس را
با یک صلوات به روان پاک شهدا گرامی بداریم
و برای شفای همه جانبازان دست به آسمان دراز کنیم
رفتم شیرینی بخرم به شیرینی فروشه میگم این شیرینی کشمشیا چرا توش کشمش نیست؟ یارو میگه شما شیرینی ناپلئونی می خرین لا هر کدوم ناپلئونه ؟
تا حالا اینقد قانع نشده بودم تو زندگیم :|
با گل رفتم بیمارستان، نگهبان میگه گل برای مریضتون آوردین، گفتم پ نه پ اومدم خواستگاری تو با این سیبیلات...
از اینکه فرزندانم در آینده چه مامان باحالی دارند واقعا بهشون غبطه میخورم !
روز اول استاد دانشگاه به دانشجوها گفت ایمیلهاتون را برام بفرستین
اینا ایمیل هاشونه:
گودزیلا 125
جی جی سوسول
پیشی ملوس نازی
جیجلتو بوخولم_112
sharj midam _web migiram 69
:|
وقتی با فک و فامیلا اسم فامیل بازی میکنم:
اسم: غلام
فامیل: غلامی
غذا: غلام پلو
میوه: غلام سبز
شغل: غلام فروشی
شهر: غلام رود
کشور: غلامستان
گل: غلام بو
اشیا: غلام پلاستیکی
ماشین: همونی که غلام سوار میشه!( اسمشو نمیدونم)
من :|
غلام:|...
نقش منشی در فیلم های ایرانی:
- آقای رییس من بهشون گفتم شما جلسه دارین ولی ایشون .......
-اشکالی نداره، شما بفرمایید,,,
:))))
دانشجوی عزیز ! دوست تحصیل کرده ی من !
شمایی که فردا میخواین دکتر مهندس این مملکت بشی! واقعا نمیدونی تو کلاس باید موبایلت رو خاموش کنی؟
نمی بینی خوابیم سر کلاس؟؟
یکی از تفریحات بچگیمونم این بود جوراب پشمی میپوشیدیم پامونو میکشیدیم رو فرش بعد انگشتمونو میزدیم به دوستامون برق امیگرفتشون کلی حال میکردیم ...اصن یه حالی میداد که نگو...
یارو میره دستشویی برق میره عربده میکشه
زنش بهش میگه چرا عربده میکشی برق رفته
میگه فکرکردم زیاد زور زدم کورشدم :)))))
زمان مکالمات تلفنی
پسر به پسر = ۰۰:۰۰:۵۹
مادر به پسر = ۰۰:۱۰:۳۰
پدر به پسر = ۰۰:۰۲:۳۶
پسر به دختر = ۰۱:۱۵:۰۱
...
بابام اومده زده پس فرقم میگه همه رفتن مدرسه تو چرا نمیری؟
گفتم بابا من ترم پیش فوق لیسانس گرفتما :|
یکم فکر کرد باز زد پس فرقم گفت پس چرا سر کار نمیری؟:O
گفتم پدر من نزن ،دنبال کارم؛گیر نمیاد!
باز زد پس سرم ؛دیگه اشک تو چشمام حلقه زد؛
میگه اگه رشته تحصیلیت خوب بود الان کار داشتی!:|
...
من قبلنا همش به بدنم شامپو بدن خارجی میزدم، ولی از وختی فهمیدم تو روز قیامت قراره بر علیه من شهادت بدن، بهشون گریس م نمیزنم، آدم فروشای پس فطرت:|
آیا میدونستین وقتی لبهاتون رو غنچه کنید دماغتون گشاد میشه؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
...
تا حـالا به بچـه ی 2 , 3 سـاله آدامـس اُکالیـپـتوس اوربـیت دادیـن؟؟
.
.
.
.
بعد از بیست ثانیه،همه شکلک های یاهو رو می تونین تو صورتش ببینین!!!!!!!!!!!!!!!
یه وقتایی هست که از بغل دستیت میپرسی چیزی میفهمی؟
اونم میگه نه بابا.....
یعنی اون لحظه انگار دنیا رو بهت دادن