سلام خدمت دوستان خوبم...
جواب اون تست هوش پایین صفحه:
10تاش که خیلی تابلو بود و3تای دیگش هم روی کلاه 2تا شخص بودش.
البته من جوابشو ندارم ودارم براساس تشخیص خودم میگم. امیدوارم درست گفته باشم.
٠ – ۵ کودن
۶ – ٧ کم هوش
٨ – ٩ طبیعی
١٠ – ١١ هوشیار
١٢ – ۱۳ نابغه
البته به نظر من بیشتر یه آزمون دقت بود تا هوش.
محمد جواد توکلی بیشترین تعداد رو پیدا کرد که گفت:12تا.هرچند که رکورد من رو نشکست که گفتم 13 تا.
حسن جان اگه بیشتر تلاش کنی ایشالا توم یه روزی نابغه میشی!!!غصه نخور!!
در شکل بالا چند صورت را می بینید؟
تعداد تصاویری رو که پیدا کردید بگید تا بگم هوشتون کدوم یک از موارد زیر میشه:
کودن
کم هوش
طبیعی
هوشیار
نابغه
میخوام ببینم کسی رکورد منو میشکنه یا نه...البته اگه جرأت کنید وشرکت بفرمایید!
به ادامه مطلب هم توجه بنمایییییییییییید!!
ادامه مطلب ...در یونان باستان، سقراط به دانش زیادش مشهور و احترامی والا داشت. روزی یکی از آشنایانش، فیلسوف بزرگ را دید و گفت:سقراط، آیا میدانی من چه چیزی درباره دوستت شنیدم؟"سقراط جواب داد: "یک لحظه صبر کن، قبل از اینکه چیزی به من بگویی، مایلم که از یک آزمون کوچک بگذری. این آزمون، پالایش سهگانه نام دارد .
آشنای سقراط: "پالایش سهگانه؟"
سقراط: "درست است، قبل از اینکه درباره دوستم حرفی بزنی، خوب است که چند لحظه وقت صرف کنیم و ببینیم که چه میخواهی بگویی. اولین مرحله پالایش حقیقت است. آیا تو کاملا مطمئن هستی که آنچه که درباره دوستم میخواهی به من بگویی حقیقت است؟"
آشنای سقراط: "نه، در واقع من فقط آن را شنیدهام و..."
سقراط: "بسیار خوب، پس تو واقعا نمیدانی که آن حقیقت دارد یا خیر. حالا بیا از مرحله دوم بگذر، مرحله پالایش خوبی. آیا آنچه که درباره دوستم میخواهی به من بگویی، چیز خوبی است؟"
آشنای سقراط: "نه، برعکس..."
سقراط: " پس تو میخواهی چیز بدی را درباره او بگویی، اما مطمئن هم نیستی که حقیقت داشته باشد. با این وجود ممکن است که تو از آزمون عبور کنی، زیرا هنوز یک سوال دیگر باقی مانده است: مرحله پالایش سودمندی. آیا آنچه که درباره دوستم میخواهی به من بگویی، برای من سودمند است؟"
آشنای سقراط: " نه، نه حقیقتا."
سقراط نتیجهگیری کرد: "بسیار خوب، اگر آنچه که میخواهی بگویی، نه حقیقت است، نه خوب است و نه سودمند، چرا اصلا میخواهی به من بگویی؟"
این چنین است که سقراط فیلسوف بزرگی بود و به چنان مقام والایی رسیده بود.
چه جور آدمی هستید !؟ این تست یکی از آزمونهایی است که امروزه در بسیاری از موسسات بزرگ توسط گروه ارتباطات انسانی مورد استفاده قرار می گیرد . این آزمون شامل ده پرسش ساده است .
حالا ، قلم و کاغذ خود را آماده کنید و پاسخ هایتان را علامت بزنید. * آماده !! شروع ...
نظر یادتون نره!!
ادامه مطلب ...
سلام...
یه سوال که البته خیلی جوابش آسونه و ممکنه تکراری هم باشه.
اگه میشه جواب بدید...
*** شخصی از یک لوله فلزی عمودی میخواد بره بالا.این شخص درهر مرحله,۶متر میره بالا و ۴متر
سر میخوره میاد پایین.اگه ارتفاع لوله ۲۸متر باشه بعداز چند مرحله میرسه به بالای لوله ؟؟
اسمتون رو هم ذکر نمایید اگه میشه...
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه جیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد… فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟"
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟
آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم.
وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم… چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است.
پس به یاد داشته باش، در زندگی اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند.
می گویند: "مریلین مونرو ” یک وقتی نامه ای به ” البرت اینشتین ” نوشت:
فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو. . . چه محشری می شوند!
"اینشتین”در جواب نوشت:
ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم.
واقعا هم که چه غوغایی می شود!
ولی این یک روی سکه است، فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود!
***
روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:
آقای شاو! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است
برنارد شاو هم سریع جواب میدهد:
بله! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!
ادامه مطلب ...