.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

تصاویر با شرح و بدون شرح..........




http://s2.picofile.com/file/7348630856/groups.gif


لطفا به ادامه مطلب بروید............



ADv



ادامه مطلب ...

صدای پای سهراب ( ۵ )

زندگی خالی نیست :

مهربانی هست ، سیب هست ، ایمان هست ،

  آری...

 تا شقایق هست زندگی باید کرد.

رابطه جهنم با شیمی (طنز)

جواب یک دانشجوی دانشگاه واشنگتن به یک سوال امتحان شیمی، آنچنان جامع و کامل بوده که توسط پرفسورش در شبکه جهانی اینترنت پخش شده و دست به دست گشته و حالا جلوی روی شماست. گمان می کنم خواندنش خالی از لطف نباشد.پرسش:آیا جهنم اگزوترم(دفع کننده گرما) است یا اندوترم(جذب کننده گرما)؟
اکثر دانشجویان برای پاسخ، به قانون بویل-ماریوت استناد کردند که بر اساس آن حجم مقدار معینی گاز در دمای ثابت، به طور معکوس با فشار وارده بر آن گاز متناسب است.اما یکی از دانشجویان چنین نوشت:نخست باید بفهمیم که حجم جهنم چگونه در اثر گذشت زمان تغییر می کند. به این منظور نیاز به دانستن تعداد ارواح فرستاده شده به جهنم داریم. تصور می کنم همگی قبول دارند که یک روح اگر وارد جهنم شد،آن را ترک نخواهد کرد. پس واضح است که تعداد ارواحی که جهنم را ترک می کنند برابر است با صفر.همچنین برای آگاهی از تعداد ارواحی که به جهنم فرستاده می شوند نگاهی به ادیان متداول در دنیا می اندازیم. برخی ادیان می گویند اگر کسی از پیروان آنها نباشد به جهنم می رود. ازآنجا که بیش از یک مذهب چنین باوری را ترویج می کند و هیچکس به بیش از یک مذهب اعتقاد ندارد، می توان چنین برداشت نمود که همه ارواح به جهنم فرستاده می شوند! با در نظر گرفتن آمار مرگ و میر و زاد و ولد، تعداد ارواح در جهنم پیوسته افزایش می یابد. بنابراین تغییر حجم جهنم به این صورت خواهد بود:طبق قانون بویل-ماریوت با ورود هر روح به جهنم، حجم آن تحت فشار و دمای ثابت افزایش می یابد و دو موقعیت ممکن است پدید آید:
1)
اگر جهنم آهسته تر از ورود ارواح به آن منبسط گردد، دما و فشار به تدریج بالا خواهد رفت تا جهنم منفجر شود(
2)
اگر جهنم سریع تر از ورود ارواح به آن منبسط گردد، دما و فشار به تدریج پایین خواهد آمد تا جهنم یخ بزند.)
اما راه حل نهایی را می توان در گفته همکلاسی ام "ترزا" یافت که می گوید: مگه جهنم یخ بزنه که با تو ازدواج کنم! با توجه به این که تا امروز این افتخار نصیب من نشده و احتمالاً هیچگاه نخواهد شد، لذا نظریه شماره 2 اشتباه بوده ، جهنم هرگز یخ نخواهد زد و اگزوترم است.

چندسال پیش یک روز...

چندسال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم.

ناگهان پدرو مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که:« ای عزب! ناقص!

بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر ».

 رفتم خواستگاری؛ دختر پرسید: « مدرک تحصیلی ات چیست »؟ گفتم:« دیپلم تمام »!

گفت:« بی سواد! امل! بی کلاس!پاشوبرو دانشگاه ».

رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم ....برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ پدر دختر پرسید:« خدمت رفته ای »؟ 

 گفتم:« هنوز نه »؛ گفت:« مردنشده نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی ».

 رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ مادر دختر پرسید:« شغلت چیست »؟ 

گفتم: « فعلا کار گیر نیاوردم »؛ گفت:« بی کار! بی عار! انگل اجتماع! علاف! پاشو برو سر کار ».

رفتم کار پیدا کنم؛ گفتند:« سابقه کار می خواهیم »؛ رفتم سابقه کار جور کنم؛ گفتند:« باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم ».

دوباره رفتم کار کنم؛ گفتند: « باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم».

برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی ». گفتند:« برو جایی که سابقه کار نخواهد ».

 رفتم جایی که سابقه کار نخواستند. گفتند:« باید متاهل باشی ».

 برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم:« رفتم جایی که سابقه کار نخواستندگفتند باید متاهل باشی ».

گفتند:« باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی ».

رفتم؛ گفتم:«باید کار داشته باشم تا متاهل بشوم».

گفتند:« باید متاهل باشی تا به توکار بدهیم ».

برگشتم؛ رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!

مراحل بیدار شدن از خواب برای رفتن به دانشگاه

 
 
برای مشاهده تصویر در اندازه واقعی اینجا کلیک کنید.
 
 

این داستان را حتماً بخوانید!

پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آنرا خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد...





ADv

ادامه مطلب ...

حکایت غم انگیز خیابان های تهران و سئول

پیش از انقلاب به دنبال مسافرت شهردار وقت تهران به سئول در سال ۱۳۵۴ درجهت همکاری بین دو کشور سنگ بنای دو خیابان بزرگ در پایتخت دو کشور گذاشته شد.خیابانی در تهران با نام سئول و خیابانی در سئول با نام تهران در این قرار داد شهردار سئول آروز می کند این تفاهم باعث گردد تا سئول نیز به مانند تهران شهر پیشرفته ای گردد و این درست در زمانی بوده است که وضعیت اقتصادی مردم کره نابسامان بوده است.نکته جالب آن است که خیابان تهران تنها اسم خارجی در میان خیابان های سئول است. حال با گذشت ۳۳ سال خیابان تهران مبدل به اصلی ترین، زیباترین و گرانقیمت ترین خیابان سئول شده است.دفاترصدها شرکت عظیم تجاری ـ صنعتی و دفاتر شرکت های بزرگ بین اللملی از قبیل یاهو و برجهای بلند این خیابان که یک سرمایه گذاری بیش از ۱۰۰میلیارددلاری را به خود جذب کرده است در این خیابان قرار دارد و این در حالی است که خیابان سئول در تهران تنها اتوبانی به خود دیده است .اینک این دو خیابان جلوه معنی داری به داستان توسعه یافتگی این دو شهر و کشور بخشیده است. معنایی که برای ما ایرانیان بسیار درد آور و قابل تامل است . و جالب آنکه رویایی کره ای ها برای تبدیل به ایران توسعه یافته با گذشت سی و چند سال برعکس شده است و تبدیل به رویای ایرانیان برای رسیدن به کره شده است .در یک مقایسه تطبیقی سرعت عمل و پیشرفت کره و ایران را در جهت توسعه یافتگی با مشاهده سرنوشت دو خیابان سئول در ایران و خیابان تهران در کره می توان به وضوح دید.

$$$

آخرین باری که از پدر ومادرت تشکر کردی کی بوده؟ 

۲۹اسفند!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

سوال چهارم مسابقه هفته


جایزه این هفته ( وی پی ان ۱ماهه - ساکس ) واسه ۱نفر





سوال این هفته : مردی با زنی دست داد از او پرسیدند چه نسبتی با زن داری گفت : مادرشوهر این زن با مادرزن من مادر و دخترند. مرد با زن چه نسبتی دارد؟

لحظه های زندگی

   تو زندگی لحظه هایی هست که احساس میکنی دلت واسه یکی تنگ شده اونقدر که دلت میخود اونارو از رویاهات بگیری کنارت بشونی و واسشون درد دل کنی .

   وقتی که در شادی بسته میشه ،یه در دیگه باز میشه ولی اغلب اوقات ما اینقدر به در بسته نگاه  

    میکنیم که اون دری رو که واسمون باز شده نمی بینیم.

   دنبال ظواهر نرو ،اونا میتونن گولت بزنند

   دنبال ثروت نرو ، چون به راحتی از کفت میره

   دنبال کسی برو که خنده رو ،رو لبات میشونه چون فقط یه لبخند میتونه کاری کنه که یه شب  

   تاریک روشن به نظر برسه ،اونی رو پیدا کن که باعث میشه قلبت لبخند بزنه . 

    خوابی رو ببین که ارزوشو داری ،اونجایی برو که دلت میخواد بری ، اونی باش که دلت میخواد 

   باشی ، چون فقط یه بار زندگی میکنی و فقط یه فرصت واسه انجام تمام کارهایی که دلت می خواد 

   انجام بدی داری ،بذار اونقدر شادی داشته باشی که زندگیتو شیرین کنه،  اونقدر تجربه که قویت 

   کنه،اونقدر غم که انسان نگهت داره ،اونقدر امید که شادت کنه ، شادترین مردم لزوما بهترین  

    چیزا رو ندارن اونا فقط از چیزایی که سر راهشون میاد بهترین استفادرو می کنن .

    روشنترین آینده ها همیشه بر پایه ی یه گذشته فراموش شده بنا میشه ،نمیتونی تو زندگی  

   پیشرفت کنی مگه اینکه اجازه بدی  خطاها و رفتارهای روحی گذشتت از ذهنت بره

   وقتی به دنیا اومدی گریه میکردی و هرکسی که اطرافت بود می خندید ،یه جوری زندگی کن که 

    آخرش تو اونی باشی که می خندی و هرکسی که اطرافته گریه کنه .

    سالها رو نشمر..........خاطره هارو بشمر

   مقیاس عمر تعداد نفس هایی نیست که فرو می بریم بلکه لحظه هایی است که نفسمونو بیرون 

    میدیم.

پنجاه مزیت مرد بودن(اخر خنده)

۱- اسم هر جک و جونوری رو روی شما نمیگذارند از قبیل آهو ،غزال ، پروانه ، شاپرکو موارد دیگر که اینجا جاش نیست !۲- در عروسی میتونید لباسی رو که بارها به تن کردید رو دوباره بپوشید۳- میتونید هر صد سال یه بار هم موهاتون رو شونه نکنید...


http://20fun.rozup.ir/Pictures/mard.png





ADv

ادامه مطلب ...

اس ام اس عاشقانه

ای همه هستی من از دنیا و سرنوشت ، قد تموم هستی و سرنوشت های آدمای دنیا دوست دارم . 
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -  
نگاهت چشمه ساری است که مرا با خود به رویا می برد ، لبانم که از خستگی و سنگینی سکوت تکیه بر هم داده اند ، تا غروب مهربانی عشق تو را سجده می کنند    
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -  
 دریا هرچه دور شود ساحل باز هم کنار دریا می ماند ، ساحلتم دریای من . 
 - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -  
خیلی سخته که روز تولدت همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای .  
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -  
 در خلوت تنهایی ام ، حضور مبهمت و تصویر گنگ نگاهت مرهمی است بر دردهای کهنه دلم ، بی تو ، شبهایم ، بدون شبگرد عشق ، مرگ بارترین شبهاست .  
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -  
سخت است هنگام وداع ، آنگاه که در می یابی چشمانی که در حال عبور است ، پاره ای از وجود تو را نیز با خود خواهد برد . 
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -  
ادامه مطلب ...

تفنگی برای جلوگیری از حرف زدن (+عکس)

این تفنگ عجیب و غریب ابداعی از ژاپنی ها است که کار متفاوتی انجام میدهد. این اسلحه می تواند جلوی حرف زدن افرادی که تا فاصله ۳۰ متری اش قرار دارند را بگیرد.

سازندگان می گویند برای این تفنگ دو کاربرد اصلی پیدا کرده اند: می توان در کتابخانه ها و مکان هایی که صحبت کردن ممنوع است از آن استفاده نمود تا صحبت افرادی که حرف می زنند را قطع کرد. یا اینکه در جمع هایی که فردی ناگهان شروع به بلند صحبت کردن می کند، جلوی حرف زدن اش را گرفت. 

اما این تفنگ چگونه کار می کند؟

ادامه مطلب ...

خدای ما . . .

گفتم : خدای من ، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی  دیروز بود و هراس فردا بر شانه های صبورت بگذارم ، آرام برایت بگویم و بگریم ، در آن لحظات شانه های تو کجا بود ؟

گفت: عزیز تر از هر چه هست ، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی ، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی . من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم

گفتم : پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی ، اینگونه زار بگریم ؟

گفت : عزیزتر از هر چه هست ، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند ،اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان ، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود .

گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی ؟

گفت : بارها صدایت کردم ، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی ، تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که عزیز از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید .

گفتم : پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی ؟

گفت : روزیت دادم تا صدایم کنی ، چیزی نگفتی ، پناهت دادم تا صدایم کنی ، چیزی نگفتی ، بارها گل برایت فرستادم ، کلامی نگفتی ، می خواستم برایم بگویی آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تو تنها اینگونه شد که صدایم کردی

گفتم : پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی ؟

گفت : اول بار که گفتی خدا آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم ، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر ، من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی وگر نه همان بار اول شفایت می دادم .

گفتم : مهربانترین خدا ، دوست دارمت ...

گفت : عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...