تقدیم به همه ی کسانی که دل های مشتا قشان درتب وتاب روزهای خوب مدرسه بی قراری می کند.
اولین روز دبستان بازگرد // کودکی ها ، شاد و خندان بازگرد
باز گردای خاطرات کودکی//بر سواراسب های چوبکی
——————————————————-
خاطرات کودکی زیباترند//یادگاران کهن مانا ترند
درس های سال اول ساده بود //آب را بابا به سارا داده بود
——————————————————–
درس پند آموزروباه وخروس//روبه مکارودزدوچاپلوس
روزمهمانی کوکب خانم است//سفره پرازبوی نان گندم است
——————————————————–
کاکلی گنجشککی باهوش بود //فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوزوسرمای شدید//ریزعلی پیراهن ازتن می درید
——————————————————–
تا درون نیمکت جا می شدیم//ما پرازتصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم //یک تراش سرخ لاکی داشتیم ——————————————————–
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت//دوشمان ازحلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان ازآه بود//برگ دفترها به رنگ کاه بود
——————————————————–
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ//خش خش جاروی با با روی برگ
همکلاسی های من یادم کنید // بازهم در کوچه فریادم کنید ——————————————————–
همکلاسی های درد ورنج و کار//بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه ی سیگار سرد //کودکان کوچک اما مرد مرد
——————————————————–
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود//جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم//لا اقل یک روز کودک می شدیم ——————————————————–
یاد آن آموزگار ساده پوش //یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یا دت به خیر//یاد درس آب و بابایت به خیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشق ها راخط بزن
++++++++++++++++++++
(( سروده ی محمدعلی حریری جهرمی ))
زانوبندهائى که اخیرا که توسط دانشمندان کانادائى و امریکائى ابداع شده اند، قادرند انرژى راه رفتن انسان را تبدیل به انرژى الکتریسیته کند و ان را در باترى هاى خاصى ذخیره گرداند .
میزان کار آئى این دینام زانوبند ، که در اخرین شماره نشریه Science معرفى گردیده است تا حدى است که قادر است از یک دقیقه راهپیمائى به اندازه نیم ساعت برق براى یک تلفن همراه برداشت کند . این دینام ها علاوه بر شارژ کردن انواع و اقسام دستگاههاى همراه براى افرادى که از اعضاى مصنوعى یا وسائلى شبیه پمپ انسولین استفاده میکنند نیز بسیار مفید خواهند بود، چون اعضاى مصنوعى جدید بیش از پیش به سیستمهاى پیشرفته اجرائى و کنترل کننده الکترونیکى مختلف مجهز میگردند، و در نتیجه نیازمند به انرژى روز افزونى هستند . این زانوبند ها از جدیدترین محصولات در گروه دستگاههائى به شمار میآندد که اخیرا در زمینه 'برداشت انرژى' (Energy Harvesting) به بازار ارائه گشته اند . محققان رشته برداشت انرژى عموما بر این باورند که بدن انسان را میتوان همچون یک تولید کننده انرژى و یک باترى بسیار کارا و موثر در نظر گرفت .
طبق نتائج به دست آمده در تست هائى که قرار است در شماره آینده ساینس منتشر شود، افرادى که این زانوبند را پوشیده بودند قادر بودند تا از یک راهپیمائى کوتاه مدت حدود پنج وات انرژى برداشت کنند ، که براى تامین برق حدود ده تلفن همران کافى است .
سر شب لپتاپ رو خاموش کردم رفتم نشستم تو پذیرایی در جوار خانواده
5 دقیقه اول خونواده :o
5 دقیقه دوم خونواده :|
1 دقیقه بعد مامانم : لپتاپت سوخته ؟
من : نه
3 دقیقه بعد بابام : اینترنتت شارژش تموم شد ؟
من : نه
اندکی بعد بابام : چی شده حالت خوب نیست؟
...
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک روستا برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو، یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند.
در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟
پسر پاسخ داد: عالی بود پدر!
پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟
پسر پاسخ داد: بله پدر!
و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا، ما در حیاطمان یک فواره داریم و آن ها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.
ما در حیاطمان فانوسهای تزیینی داریم و آن ها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود، اما باغ آن ها بی انتهاست!
با شنیدن حرف های پسر، زبان مرد بند آمده بود.
پسر بچه اضافه کرد: متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!
پاییز میرسد ...
و از انبوه برگهای زرد رنگ ،
میوه هایی طلایی رنگ باقی مانده اند !
انبوه برگهای رقصنده با باد ...
هیچگاه اجازه جلوه به میوه ها را نداده بودند؛
چه در بهار وچه در تابستان !
و عجیب که خزان ،
برگها را بیقیمت کرد و میوه ها را قیمتی !
+ دلــم میگیــرد وقتـــی همـــه میخوانند الا تـــــو!
نویسنده : محمدرضا دهقانی
باش با او یاد تو مارا بس است
نویسنده : خانم وفامنش
همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود!!!
نویسنده : خانم وفامنش
****************************************************************
نویسنده : خانم وفامنش