از طرفی حداقل دستمزد طبق فرموده وزارت کار هر یک ساعت کار 2768تومان است. پس در «شب یلدا» هرکدام از اعضای خانواده چیزی که میخورند برابر است با 20ساعت کارکردن پدر خانواده و اگر پدر بندهخدا، بخواهد یک شب یلدا را آبرومند برگزار کند باید نزدیک 90 ساعت یعنی چهار شبانهروز یا دوهفته (13روز کار عادی روزی هفتساعت) مثل پدر کار کند و دقیقا در همین لحظه است که پدر خانواده درازبهدراز میافتد و دقیقا به همین خاطر است که میگویند «شب یلدا» درازترین شب سال است چون پدران زیادی در این شب، دراز میشوند.
حالا هم تا خودمان دراز نشدهایم بهتر است مطلب را کوتاه کنیم!!
* یلدا مبارک *
سلام دوستان...
گویا امتحان الک2 سه شنبه ساعت 3 برگزار میشه.
.
نه الان خبردادن دوشنبه اس ولی ساعتش مورد توافق علما نیس.هنوز کسی ساعتشو نمیدونه.یکی میگه 8 یکی میگه 3.
.
الان گفتن که ساعتش هم مورد توافق قرار گرفت که 3 باشه. پس تا این لحظه شده دوشنبه ساعت 3.
رویت هلال ماه و تعیین شب اول ماه رمضون راحتتره تا تعیین تاریخ امتحانمون.والاااا
اینجا نشستم هرکسی داره زنگ میزنه یه ساعت و تاریخی میگه. منم یادداشت میکنم ببینیم کدوم نظر بیشتره تا یا نظرات بیشتر رو بعنوان روز و ساعت امتحان انتخاب کنیم یا اینکه average بگیریم دیگه.
ممد ابراهیمی: 8 صب
ممد ابراهیمی: سه شنبه 3 ب ظ
رضا احمدیان: سه شنبه 3 ب ظ
احسان دباغ: سه شنبه 3 ب ظ
محمدجواد توکلی: اطلاعی ندارد
مسعود ابوالفضلی: کِی؟؟!! (با تعجب و فریاد)
حسن محمدزاده: درحال رایزنی
محمد جواد توکلی: دوشنبه 3 ب ظ
رضا احمدیان: دوشنبه 3 ب ظ
احسان دباغ: دوشنبه 3 ب ظ
از سرنوشت بقیه دوستان اطلاعی در دست نیست!!
یه چیزی رو من نفهمیدم، که امتحان آز منطقی چه روزیه؟!
توی سایت دانشگاه گفتن آز منطقی دوشنبه 12:30 ولی تا اونجایی که من یادم میاد خود استاد گفتند سه شنبه 1:30 تا 4:30 .اگه الک 2شنبه ساعت 3 هم باشه و آز مثل همون که روسایت نوشته دوشنبه 12:30 باشه که ممکنه طول بکشه وبا الک تداخل پیدا کنه! تازه ناهار رو چیکار کنیم.!
حالا اگه آز سه شنبه 1:30 تا 4:30 باشه و الک سه شنبه 3باشه تداخلی میشه!! اگه هم دوشنبه باشه و نریم که امتحانو از دست میدیم و اگه بریم و نباشه الکی رفتیم و سه شنبه تداخلی میشه. حالا بالاخره دوشنبه بریم سه شنبه هم بریم یا دوشنبه نریم سه شنبه بریم یا دوشنبه بریم سه شنبه نریم یا اصلا نه سه شنبه بریم نه دوشنبه بریم یا ...
سبحان الله!! خدایا توبه...
من برم الک و آز رو حذف کنم تا دیوونه نشدم!!
با دانشگاه فیض سردرگمی را احساس کنید
مورد داشتیم یارو چربی خون داشته دکتر بهش گفته روزی6 کیلومتر پیاده روی کن.
بعد 6ماه زنگ زده به دکتره گفته رسیدم سر مرز ترکیه حالا باید چه بکنم؟ :))
.
توی آسانسور واساده بودم یه دختری هم سوار شد
اول ساکت بود بعد گفت: چطوری؟
گفتم: الحمدالله ...
یه نگاهی به من کرد و هندزفری شو جابجا کرد !
معلوم شد داره با تلفن حرف می زنه!
هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبم در آوردم ادامه دادم:
الحمدالله الحمدالله الحمدالله الحمدالله الحمدلله
.
ﺭﻭ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻟﻌﻨﺖ ﺑﺮ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﻮﺩ!!!
سلام
سعیم اینه که کم کم از کپی کنندگی محض دربیام و یه مقداری خودم بنویسم. از جمله تجربیات و سوابق نویسندگیم هم نویسندگی انشا در دوران ابتدایی راهنمایی بوده!! در واقع تجربه خاصی از نویسندگی ندارم، بنابراین خوشحال میشم ایراد هام رو در این زمینه مورد نقد قرار بدید.
چیزی که مدتیه نظرمو جلب کرده اینه که داره افسردگی و غم و عاشقی،کلاس و پرستیژ تلقی میشه! چیزی که قدیما بعنوان رسوایی ازش یاد میشد الان شده کلاس! حالا کاری به عشق و عاشقی ندارم.
ولی چرا غم؟؟!! چرا نباید خوش بود؟؟! مگه چقدر قراره عمر کنیم!
حتما میگید خوشی و شادی وقتی هست که دلیلش باشه، وقتی همه چی روبراه باشه.
ولی چرا برای شاد بودن دنبال دلیل میگردیم ولی برای شاد نبودن دلیل نمیخوایم؟! درحالیکه ناراحتی دلیل میخواد نه شادی.
آره شاد بودن دل خوش میخواد که این دل خوش با یاد خدا و تلاش بدست میاد. اینکه مطمئن باشیم امروز طوری کار میکنیم که آینده پشمون نخواهیم شد. 3 دلیل دیگه شاد بودن که خودم خیلی بهش اعتقاد دارم:
1) اعتماد بنفس....2) اعتماد بنفس.... 3) اعتماد بنفس.
وقتی اعتماد بنفس داریم آرامش داریم، به خودمون اطمینان داریم و اثر این انرژی مثبت باعث میشه طرف مقابلمون هم ما رو انسان موفق و بالتبع قابل احترامی بدونه. ضمن اینکه در خود انسان هم یه اطمینان خاطری بوجود میاد.
دلیل افسردگی هامون اینه که چیزی در وجودمون پیدا نکردیم که بهش افتخار کنیم. اسممون هست مهندس ولی خودمونم میدونیم چیزی تو کاسمون نیس. از دبیرستان اونچه از دانشگاه بهمون گفتن فقط کلاسای مختلطش بوده(!!) نه دانش و دانش اندوزی. پس دیگه چه توقعی داریم.
پس برای آموختن و پیشرفت و شاد بودن منتظر فرج نباشیم که فرج میتونه هر ثانیه ای از زندگیمون باشه.
ﮔﻔﺖ: این روزا ﺑﯽ ﻣﻦ
ﭼﯽ
ﻣﯿــــــــﮑﺸﯽ ؟!!!
ﮔﻔﺘﻢ دو سیب !!!
همونطور که در جزوه ماشین 2 خوندید با تغییر رئوستای خارجی یا تغییر ولتاژ و یا تغییر فرکانس ورودی میشه سرعت موتور رو تغییر داد. البته همونطور که در جزوه بیان شده این راه ها نقطه کار موتور رو جابجا میکنه و موتور رو ناپایدار میکنه. اینها چیزهایی بود که به عنوان مطالعه آزاد در جزوه گفته شده بود ولی راهکاری برای تغییر سرعت اصولی موتورهای القایی گفته نشده بود.
بنابراین تصمیم گرفتم تا رهکارش رو در حد خلاصه و در حد علم ناچیز خودم بیان کنم.
هر موتور فرکانس و ولتاژ نامی خاص خودش رو داره که نسبت فرکانس به ولتاژش رو با n نشون میدن. (n= f / v )
برای داشتن یک نقطه پایدار باید n ثابت بمونه.
همونطور که میدونید سرعت میدان گردان ( ns ) با فرکانس رابطه مستقیم داره. پس با تغییر فرکانس میشه سرعت رو تغییر داد. ولی برای پایداری باید n ثابت بمونه. پس ولتاژ نیز به همون نسبت تغییر داده میشه.
مثلا برای یک موتور 4 قطب 50HZ با ولتاژ 400 مقدار n میشه 1/8. سرعتش هم حدودا 1450 دور خواهد بود. اگر همین موتور رو به فرکانس 40 و ولتاژ 320 وصل کنیم مقدار n همان 1/8 خواهد ماند ولی سرعت موتور حدود 1160 دور خواهد شد.
به این ترتیب تونستیم سرعت موتور رو با حفظ پایداری اون تغییر بدیم.
البته امروزه با استفاده از درایو اینورتر براساس همین اصولی که من گفتم این کار انجام میشه.
توجه داشته باشید که این روش برای موتور های القایی ( تکفاز و سه فاز) کاربرد داره و با روشی که برای تغییر سرعت موتورهای دالاندر (براساس تغییر تعداد قطب ها) استفاده میشه فرق داره.
اولین دوره مسابقات کتاب خوانی
زمان برگزاری:هفته آخرآذرماه
جهت شرکت در این دوره از مسابقات به دفتر دارالقرآن مراجعه و یا
مشخصات خودرا به سامانه 10000015000005 ارسال نمایید.
دارالقرآن دانشگاه علامه فیض کاشانی
در ایام قدیم یه کشتی باری بود که ناخدای شجاعی داشت.
یک روز دزدان دریایی به کشتی حمله کردند ناخدا گفت :
اون پیراهن قرمز منو بیارید، پیراهن رو پوشید و در کنار
ملوانانش مردانه جنگید و دزدان را فراری داد. از او
فلسفه پیراهن قرمز را پرسیدند. گفت: برای این است که
اگر من زخمی شدم و خونریزی کردم، شما نفهمید و
روحیه تان را از دست ندهید. چند بار دیگر هم همین
اتفاق افتاد و هر بار دزدان در مصاف با کاپیتان پیراهن
قرمز شکست می خوردند. یک روز دیده بان گفت : ۳۰ تا
کشتی دزدان همزمان به ما حمله کرده اند. همه وحشت
کردند یکی دوید تا پیراهن قرمز کاپیتان را بیاورد. کاپیتان
که این دفعه حسابی ترسیده بود گفت:
پیراهن قرمز لازم نیس، اون شلوار قهوه ای منو بیارید!!