.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

.:دانشجویان برق کنترل-دانشگاه علامه فیض کاشانی :.

Student electrical control- Allama Faiz Kashani University

ساقی تشنه لبان . . .



      چه کسی دیده لب آب ، بسوزد جگری
روی دست پدری جان بسپارد پسری     
      چه کسی دیده که لب تشنه ای از سوز عطش
آب در دست و ننوشد به هوای دگری...     

یــــاحــســــــین

آب را گل نکنید . . .

شاید از دور علمدار حسین، مشک طفلان بر دوش، زخم و خون بر اندام،‌

می رسد تا که از این آب روان ،پر کند مشک تهی ،

ببرد جرعه آبی برساند به حرم ،

تا علی اصغر بی شیر رباب ، نفسش تازه شود و بخوابد آرام ...

آب را گل نکنید . . .

که عزیزان حسین ، همگی خیره به راهند که ساقی آید ،

و به انگشت کرم،‌ گره کور عطش بگشاید . . .

آب را گل نکنید . . .

‌که در این نزدیکی،‌عابدی تشنه لب و بیمار است، در تب و گریه اسیر . . .

آب را گل نکنید . . .

که بود مهریه مادرشان ،

نه همین آب که هر جای دگر، رود و نهری جاریست ، مهر زهرای بتول است ،

از این است که من میگویم،‌

آب را گل نکنید ، آب را گل نکنید . . .


در مدرسه ی کربلا ، کودکان به چشم خود دیدند که بابا دو بخــــش است:


بخشی در صحـــــرا ، بخشـــی بر بالایٍ نیــــزه...


اما اینکـــه عمــــو چند بخش است را فقـط بــابـــا می دانــد...