کلبه ای می سازم ...
پشت تنهایی شب
زیر این سقف سیاه
که به زیبایی دل تنهای تو باشد
پنجره هایش از عشق
سقفش از عطر بهار
رنگ دیوار اتاقش گل یاس
عکس لبخند تو را می کوبم
روی ایوان حیاط
تا که هر صبح اقاقی ها را
از تو سرشار کنم
همه ی دلخوشی ام بودن توست
وچراغ شب تنهایی من
نور چشمان تو است
کاشکی در سبد احساسم
شاخه ای مریم بود
عطر آن را با عشق
توشه راه گل قاصدکی می کردم
که به تنهایی تو سربزند
تو به من نزدیکی و خودت می دانی
شبنم یخ زده چشمانم
در زمستان سکوت
گرمی دست تو را می طلبید...
نویسنده : خانم وفامنش
خدا خوشحال بود ، چون دیگر غیر از او هیچ کس تنها نبود .
نویسنده : خانم وفامنش
مهندس دوباره بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامهنویس داد و رویش را برگرداند و خوابید ..
نویسنده : بدون نام
نویسنده : آقا رضا
نویسنده : آقا رضا
نویسنده : محمدرضا دهقانی
بیا زیرباران بیا جان بگیریم
کمی بوی نم بوی انسان بگیریم
نفس هایمان کاش در هم بریزد
و ما از نفسهای هم جان بگیریم
بیا حس برفی و یخ بستگی را
شبی از فضای زمستان بگیریم
خدا مانده پشت علف های سهراب
بیا از خدا قول باران بگیریم
بیا وحشت ضربه های تبر را
شبی از تبار درختان بگیریم
سرآغاز اگرچه قشنگ و عمیق است
مبادا غریبانه پایان بگیریم
نویسنده : مریم خانم
من نه مزانی هه زاران دل له ته نوره ی توفانی تودا خنکاوه
نویسنده : مریم خانم
تا به اصل ماجرا پی ببرید!!
نویسنده : محمدرضا دهقانی
+ دلــم میگیــرد وقتـــی همـــه میخوانند الا تـــــو!
نویسنده : محمدرضا دهقانی
باش با او یاد تو مارا بس است
نویسنده : خانم وفامنش
همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود!!!
نویسنده : خانم وفامنش
****************************************************************
نویسنده : خانم وفامنش
گاهی باید صبورانه در انتظارِ زمان ، ماند. حتی به قیمت اینکه دیگر زمان،زمانه ی تو نباشد !
گاهی بعضی چیزها فقط در زمانِ خودش، رُخ می دهد. مثل "حسرت".
باغبان..
حتی اگر باغش را غرقِ آب کند
درختان خارج از فصلِ خود میوه نمی دهند...!
فصل، نشانه ی زمانِ بلوغِ لیاقت درختان است و..
فصلِ گریه های تو، نشانه ی شروع حسرتی عمیق !
بازباران باترانه میخوردبربام خانه خانه ام کو@خانه ات کو@آن دل دیوانه اش کو@روزهای کودکی کو@فصل خوب سادگی کو@ یادت آیدروزباران ...گردش یک روزدیرین...پس چه شددیگرکجارفت خاطرات خوب ورنگین@کودک خوشحال دیروزغرق درغم های امروز یادباران رفته ازیادآرزوهارفته برباد...
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی… گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی … … گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات… گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که… گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای -گوشه ترین گوشه ای…! که می شناسی بنشینی و” فقط” نگاه کنی… … گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود… گاهی دلگیری…شاید از خودت …شاید
نویسنده : مریم خانم
فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند، ولی فقط عده بسیار کمی جواب میدهند. مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه میتوانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسیار ساده فقط کافیست بگویند “خدایا شکر”
نویسنده : خانم وفامنش