سلام به همه کنترل نودی ها
شاید توی دوران دانشجوییمون سه تا بازدید بیشتر نرفتیم. اما هرکدومش واسمون یه خاطره بازیه.
ترم هفت بود. یه بازدید حدودا 10 نفره ... از یه کلاس که حتی بعضی ها دقیقه های آخر جاموندن
دیر و زود داشت اما سوخت و سوز نداشت. بازدید کارخونه نساجی رو میگم. از درس کنترل صنعتی استاد فراتی
یادمه چقدر ذوق داشت وقتی بالاخره بعد این همه المان که توی این سالها درسشو خونده بودیم حالا کاربرد چند تاشو از نزدیک میدیدیم.
کلا کنترل صنعتی کلاس باحالی داشت. یه چیزایی که فرق میکرد با خیلی از درس های اون ترم.
مث دیر اومدنای سر کلاس چون همیشه قبلش مدرن داشتیم تا آخرین ثانیه ها هم حتی داشتیم جزوه مینوشتیم. حتی یادمه بعضی وقتا استاد میمومد سر کلاس میشست تا خانم طرفدار درسش تموم بشه.
جمله ایتاد سرووووووووویس رفت که دیگه واسمون عادت شده بود.
یا مث نچ نچ کردنای سر کلاس که منجر شد به ...
یا حتی کلاسهایی که واسه plc توی سایت برگزار می شد.
همه اینا هم که یادمون رفته باشه دیگه تند گفتنای استاد که دیگه فک کنم هیچوقت فراموش نشه.
+دوستان در مورد کلاس صنعتی نظر یا خاطره ای دارین بگین ؛ میخوام اگه بشه استاد فراتی رو دعوت کنم بیاد اینجا بخونه.
+اگه بچه ها بیان توی خاطره بازی میتونیم استادای دیگه رو هم شرکت بدیم.
+ از بازدید عکس نداشتم. یادمه بچه ها عکس دسته جمعی گرفتن. اگه یکی از دوستان لطف کنه یه عکس آپلود کنه و لینکشو بده میزارم تو مطلب
+راستی یادم رفته بگم کنترل صنعتی یه خاطره 10 نفره هم داشت. اونم روز اعتراض. وقتی استاد گفت اسامی کسایی که اومدن بازدیدو بنویس... حس خوبی بود.
+به امبد روزهای بهتر
امتحان میانترم کنترل صنعتی من و حسن اومده بودیم بیرون بعد رضا احمدیان اومد. گفتیم سوالای پشت برگه خیلی سخت بود تو چی نوشتی؟؟!! گفت مگه پشت برگه هم سوال بود گفتیم آره مگه ندیدی! رضا رو میگی انگار آسمون رو سرش خراب شد. دوید سرکلاس گفت استاد توروخدا برگمو بده من پشت صفحه رو ندیده بود.بوخودا همه رو بلدم و خیلی خوندم، من حقم نیس اینجوری و... استاد گفت کدوم سوال کدوم پشت برگه!!پشت برگه که سوال نیس! رضام برگشت اومد باید قیافشو میدید!!
بعد عبدالله رو هم همینکارو باهاش کردیم!! خیلی جالب بود!!
امتحان میانترم کنترل صنعتی قسمت حفظی زیاد داشت. جوری بود که آدم راحت قاطی میکرد.
روزی که قرار بود استاد امتحان بگیره قبل از امتحان من و حسن و رضا پشت سر خانومای کلاس نشسته بودیم و اونطوری که از رنگ رخسار خانوما نمایان بود استرس قاطی کردن مطالب یا فراموشی داشتن.
خلاصه سرتونو درد نیارم ماهم کوتاه نیومدیم تا میتونستیم مطالب کنترل صنعتی رو قروقاطی میگفتیم تا قاطی کنن. اعصابشون خرد شده بود!!
چشمتون روز بد نبینه نمره ها که اومد ظاهرا آقایون بیشتر قاطی کرده بودند!!
بیاید وبلاگمان را گرم کنیم .
یادش بخیر آقای عابدی
چقدر اونروز خندیدیم که شماها مطالب و قروقاطی می گفتید
کاش اونروزای خوب باز تکرار می شد
هر زمانی میتونه براخودش بهترین دوران باشه.
یه مثال میزنم:
روزهای اول و حتی هفته های اول ترم 1 رو به یاد بیارید. یه جو خاصی حاکم بود. همه برا هم غریبه بودن و محیط نا آشنا. اگه توی همون زمان یکی بهمون میگفت که این 4سال یکی از بهترین دوران زندگیمون میشه کی باورش میشد؟!
الان هم ممکنه همینطور باشه. ممکنه الان ابتدای یکی از بهترین دورانای زندگیمون باشه.
درکل در اینکه دوران خوبی بود شکی نیس ولی چیزیکه مهمه ما داریم در حال زندگی میکنیم نه گذشته و نه آینده، پس قدر حال رو بدونیم!
هر زمانی میتونه براخودش بهترین دوران باشه.
یه مثال میزنم:
روزهای اول و حتی هفته های اول ترم 1 رو به یاد بیارید. یه جو خاصی حاکم بود. همه برا هم غریبه بودن و محیط نا آشنا. اگه توی همون زمان یکی بهمون میگفت که این 4سال یکی از بهترین دوران زندگیمون میشه کی باورش میشد؟!
الان هم ممکنه همینطور باشه. ممکنه الان ابتدای یکی از بهترین دورانای زندگیمون باشه.
درکل در اینکه دوران خوبی بود شکی نیس ولی چیزیکه مهمه ما داریم در حال زندگی میکنیم نه گذشته و نه آینده، پس قدر حال رو بدونیم!